parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

سوپرایز

همسر جان بعد از حدود یکماه بدون خبر قبلی با گل زیر برگشت.

طفلکی خودم

به فجیع ترین شکل ممکن خوردم زمین،ارنج و مچ و زانوم کاملا کبوده و درد میکنه.تا حالا توی عمرم اینجوری زمین نخورده بودم. اون لحظه بغض کردم نه به خاطر دردش  بلکه دلم برای خودم سوخت .

کاش میتونستیم خودمون رو بغل کنیم.

همسر هم نیست تا براش ناز کنیم.هی روزگار هی

هیجان

دارم مقدمات یک کاری رو انجام میدم امیدوارم بتونم و بشه.قطعی شد میگم چیه