ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روزهای پایانی ساله.
به حدی سرمون توی شلوغ بود که مجبور شدم تا دوشنبه ۷ شب سرکار باشم علی رغم اینکه گفته بودم دوشنبه نمیام. از سه شنبه هم اومدیم کرمان و سفر نوروزی مون شروع شده.
برای همه مردم و همه دوستان وبلاگی ،سال متفاوتی رو ارزو میکنم آرزو میکنم سال جدید برامون آزادی،آبادی و ارامش خاطر و سلامتی داشته باشه .سال دیگه این موقع به جای اینکه درگیر قیمت طلا و دلار و ... باشیم فقط و فقط به سال جدید و بهار فکر کنیم و دوباره بازارهامون رنگ شب عید بگیره.
سال پیش روتون مبارک
اسفند علاوه براینکه زود میگذره پر خرج هم هست کلی هزینه هست که همش میخوره به اسفند.میوه و آجیل و غیره هم که بماند.
توی همه این گرفتاری ها و بدو بدوها شرکت همسر تقریبا به اخرش رسیده و قراره از شریکش جدا بشه.شرکتی که از صفر و بلکه از زیرصفر شروع کرد مکان نداشت با ادرس خونه هامون شروع کردیم بعد پردیس دفتر گرفت و کم کم شد دو واحد توی تهران با حدود ۱۵ تا کارمند اما حالا به بن بست رسیده نه از نظر مالی بلکه از نظر ساختاری.
واقعا حیفم میاد و میدونم چیا رو تحمل کردیم تا اینجا رسیدیم .تقریبا ۹۰ درصد عیدهای گذشته در ماموریت کاری بودیم یا با هم یا همسر تنها.حتی عید پارسال هم که پستش هست همسر ۲۶ رفت ۹ فروردین برگشت.البته که برای بعدش برنامه داریم اما بچه ای که به اسم شرکت بزرگ کردیم داره نابود میشه و این دردناکه.
نمیخوام گله و شکایت کنم اخر سالی،امیدوارم همه توی راه درست قدم برداریم.
خبر دیگه اینکه انگشتر این پستhttps://parvazeyekfereshte.blogsky.com/1403/08/27/post-501/%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%aa گم شد از دستم توی خیابون افتاده و نفهمیدم .رفتم دوباره یک رینگ ساده خریدم اما هر وقت میبینمش یادم میاد انگشترم رو گم کردم
خوب من که ۹۰ درصد خونه تکونی رو انجام دادم پنج شنبه و جمعه هم در یک حرکت انتحاری خریدامون رو انجام دادیم.
دلم میخواست موهام رو رنگ کنم اما دلم نیومد حداقل ۴ الی ۵ تومن بدم .
خلاصه اینکه کل کارهای عید من خلاصه میشه به ناخن فقط.
تعطیلات هم احتمالا بخش اولش رو درخدمت خانواده همسر باشیم بخش دوم در خدمت پدر و مادر گرامی.
امسال دو تا عمه ها درگیر زایمان دختراشون هستن و ولایت نیستن اینه که خونه مامان بزرگ خلوت میشه و خوش نمی گذره ترجیح دادیم بریم سمت ولایت همسر.
وقتی وضعیت خراب بشه از مولتی میلیادر کشور تا اون بیخانمان ها تاثیرش رو میبینن.
انقدر وضعیت خراب شده و مردم خشمگینن که به گل فلاورباکس جلوی در و حتی به دستگیره و در کوب درمون هم رحم نکردن .
همسر از سفر برگشت و خوب من هم نشد برم پیشش
به جاش خواهر ها اومدن پیش من و حسابی گشتیم و خوش گذشت
چیزای جالبی تعریف میکرد همسر که شاید برای شما هم جالب باشه
اول اینکه خیلی هندی ، بنگلادشی و کلا مهاجر عمان رو فرا گرفته.دوم اینکه دید بسیار خوبی نسبت به ایران و ایرانی داشتن و معتقد بودن ایران با وجود تحریم ها پیشرفت خیلی خوبی کرده البته نمیدونن دهن یک ملت صاف شده.خلاصه اینکه هم عربها و هم مهاجرها برخوردشون خیلی خوب بوده.
کلا 4 میلیون جمعیت داره و حالا چند سالیه که رو اورده به مهاجر پذیری.
هرچند که حجاب آزاده اما به ندرت خانمی میبینی که حجاب نداشته باشه و مهاجرین هم خیلی رعایت میکنن