parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

36 سالگی

نمیدونم چرا روز تولدم هر کس بهم تبریک میگه بغض میکنم حتی با اس ام اس های بانکی.

نفسی راحت

این چند وقتی که نبودم پر بود از استرس و اضطراب که بالاخره امروز با بدست آوردن کلی تجربه و تحمل کوهی از اضطراب قسمت اعظم راه رو طی کردیم.

تا اونجا نوشتم که خونمون رو در شهرستان فروختیم و قرار شد ماشین طلاهام رو هم بفروشیم به اضافه یک وام بانکی سنگین بلکه بتونیم توی این شهر ما هم خونه دار بشیم.قیمتها لحظه ای بود و چند جا رو پسند کرده بودیم البته که اصلا سخت نمیگرفتیم نه در مورد متراژ نه سال ساخت و حتی با وجود خونه90متری قبلی من به خونه یک خواب پنجاه متری هم راضی بودم اما امان از بعضی از مردم.

طرف اصلا پای معامله نمیومد و بهانه میاورد و اصلا نمیگفت که قصد فروش نداره به نوعی ما رو توی آب نمک میخابوند تا ببینه چی پیش میاد.خلاصه که روزگار سختی بود همسر هم دو هفته ای نبود بعد از اومدن هم طبق معمول غر میزد که چرا پیدا نکردین جایی رو الان گرون میشه و.....‌

بعد از یک هفته گشتن با همسر بالاخره یک خونه رو پیدا کردیم که طرف اومد پای معامله دررواقع املاکی خیلی خوب تونست بیارش و سریع هم قولنامه کرد و هر دو طرف رو فرستاد خونه تا مدارک بیارن.

واقعا دست خدا رو با تمام وجود حس کردیم انقدر املاکی قانون مدار و خوب بود و هوای ما رو داشت که باور کردنی نبود برامون تخفیف هم گرفت.جالبه بدونید اصلا ما خونه رو درست و حسابی ندیدیم و انقدر خونه دیده بودیم که نقشه و جزییاتش کامل یادمون نبود.اما بالاخره معامله کردیم برای چک اول پول داشتیم چک دوم رو حدود 15روز بعد دادیم وبقیش هم که وام بود و پول پیش خونمون.

درواقع اصل چکمون چک دوم بود که باید طلا میفروختم ماشین میفروختیم و یک مقدار هم از پول خونمون مونده بود که خریدارش باید میداد.

ماشین رو گذاشتیم برای فروش ولی دریغ از یک مشتری خیلی زنگ میزدن اما کسی برای دیدنش هم نمیومد قیمتمون هم اصلا بالا نبود و روز به روز پایین تر میاوردیم.دو یه روز به موعد چک بود ولی دریغ از مشتری.

طلاها رو با همسر فروختیم بماند که چه بازیهایی طلا فروش در میاورد برای اینکه از گرمش کم کنه.گوشواره ها رو روی شعله نگه داشت میگفت چرک دارن وزنش الکی زیاده.یکی از گوشواره ها بر اثر حرارت یک تیکش کنده شد و پرتاب شد ولی طرف قبول نکرد که مقداری از طلای منو در واقع غارت کرده که اون حسابش با من دیگه نیست با کس دیگه ای باید حساب کتاب کنه.

باید اوراق بانک مسکن هم میخریدم قیمت اوراق روز به روز بالا تر میرفت و در عرض یک هفته 10میلیون گرون شد.طلا قیمتش نوسان داشت.ماشین به علت ثبت نام ایران خودرو و سایپا قیمتش اومده بود پایین خلاصه اوضاعی بود قمر در عقرب هر روز در حال چک کردن قیمت ماشین طلا و اوراق بودم و لحظه ای آرامش نداشتم صلحها ساعت ۴از خواب بیدار میشودم و نمیدونستم باید برای پاس شدن این چک چیکار کرد.

یک خریدار به فاصله دو روز از چک پیدا شد ماشین رو به مکانیکی نشون داد همه چی اوکی بود قرار شد فرداش بریم محضر اما خبری ازش نشد میگفت کار دارم و نمیتونم بیام دو روز تمام با علم به اینکه ما چک داریم ما رو سرکار گذاشت.خلاصه که شبی شد که فرداش چک داشتیم و حساب هنوز پر نشده بود رفتیم با فروشنده صحبت کردیم و دو روزی ازش وقت گرفتیم مجبور شدیم به برادر شوهر بگیم و ایشون هم مقداری د-لار از پول فروش خونش داشت اونها رو برای ما فروخت و فرداش یعنی امروز در اخرین لحظات پول چک اوکی شد و قرار شد ما هم ماشین رو بفروشیم و د-لار کنیم و دوباره پس بدیم بهش.

والان تونستیم نفسی  بکشیم و فعلا آسوده باشیم اما باید زودتر د-لار بخریم تا گرون نشده و کلی بدهکار نشدیم.

تجربیات زیادی به دست اوردیم براتون مینویسم شاید با درد کسی بخوره.امیدوارم و با تمام وجود میخام تمام مستاجرها زودتر به خونه امن و راحت خودشون نقل مکان کنن.

۱-برای انتقال سند خونه خودمون خریدار تهرانی بود و من باید بهش وکالت بلاعزل میدادم این کار رو کردم بدون اینکه چک رو به من بده یعنی اول من وکالت دادم بعد از دو ساعت ایشون چک رو به من داد سرکار بود و نمیتونست بیاد و محضر هم تعطیل میشد.این کار خیلی خطرناکه هیچ وقت نکنید چون به محض دادن وکالت طرف میتونه خودش بره محضر و رونوشتش رو بگیره و احتیاجی به شما دیگه نداره پس میتونه باقیمانده پول رو نده.من میدونستم اما چاره ای نداشتم طرفمون هم خداروشکر انسان بود.اما این کار ریسکه

۲-همیشه برای خرید خونه حداقل دو ماه و برای خرید یا فروش ماشین حداقل حداقل یک ماه وقت لازمه.این رو در معاملات در نظر بگیرین.به ما میگفتن ماشین دو روزه فروش میره که دو هفته ای هم نرفت.کشور ما اوضاعش اصلا قابل پیش بینی نیست.

۳-اگر خونه ای بهتون معرفی شد که کمی بالاتر از بودجتون بود برید ببینید و دیدنش رو رد نکنید

۴-به خدا اطمینان کنید از جاهایی براتون میرسونه که باورکردنی نیست.توی یک برگ کاغذ مشخصات خونه ای رو که میخاستم نوشته بودم باور میکنید دقیق دقیق همون خونه گیرم اومد حتی تا کی میخام رو هم نوشته بود.آرزو ها و خواسته هاتون رو دقیق و با جزییات بنویسید

۵-میدونم حداقل سه چهار کیلویی کم کردم.

۶-چرا قبلنا جابجایی و اسباب کشی رو دوست داشتم اما الان تنم میلرزه یادش میوفتم نکنه از علائم پیریه؟؟؟؟

میام و لیستم رو تکمیل میکنم