parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

کار نیکو

دو سه روز پیش داشتم میرفتم کلاس زبان که دیدیم یک پیرزنی کنار خیابون منتظر تاکسی هست خیلی پیر بود و کمرش خمیده بهش گفتم حاج خانوم من مسیرم تا اینجاست اگه شما هم میری اونجا سوار شو که گفت اره و سوار شد.به محض سوار شدن شروع کرد به دعا کردن و کلی برام ارزوی خوشبختی کرد .حاج خانوم خیلی سرزنده ایی بود با وجود سن زیادش ...فهمیدم مسیرش خیلی دوره و حداقل دو کورس تاکسی میخوره کلی هم باید پیاده بره..بهش گفتم میرسونمت...نمیدونید چقدر خوشحال شد و دعا کرد توی راه تعریف کرد که پسرش بیمارستان اعصاب و روان بستری هست و رفته بوده دیدنش

دلم گرفت از اون همه تنهایی و بی کسی که با اون وضعیت مجبور بود بره عیادت پسری که حال خوبی نداره و مطمئنا نمی تونه پشت و پناه مادرش باشه...خیلی کسا هستن در این دنیا که ما لحظه ایی نمی تونیم جاشون باشیم

مورد دوم هم وقتی که چند وقت قبل یخچال خریدم قصد کردم که یخچالم رو بدم به کسی که احتیاج داره یک خانمی توی کوچه ما با گاری کارتون جمع میکرد وقتی ازش پرسیدم که یخچال داری قسم خورد که نه یخچچال داره نه تلیویزیون ونه هیچ چیز دیگه و با دختری زندگی میکنه که دستاش مشکل داره علاوه بر اون خودش هم 3-4 روزی هست عمل قلب باز کرده و بلافاصله بعد از عمل اومده و کار میکنه شبش وانت گرفتیم و یخچال رو بردیم براش کلی دعا کرد و میگه هر وقت درش رو باز میکنه دعام میکنه فکر کنید من چیزی رو دادم که اصلا لازمش نداشتم ولی برای اون یک دنیا ارزش داشت.

مورد سوم هم داییم بود که داره یک حسینیه میسازه و خیلی به پول احتیاج داشت و داره یک مقدار خیلی کمی هم به اون کمک کردیم

اما اثار این کارها رو توی این چند روز به صورت خیلی واضح و از نظر مالی دیدم.اینها رو نگفتم که بگم من ادم خوبی هستم نه چون این کارها رو کردم به خاطر اینکه خودم احساس غیر قابل توصیفی پیدا میکنم مخصوصا وقتی به پیرزن ها کمک میکنم عاشق اون دعاهای از ته دلشون هستم....

کمک کنیم برای بهتر شدن حس خودمون..............