parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

مترو-پل

اینم جدیدترین عکس از متروپل

همسر رفته آبادان و خودش عکس گرفته

به وقت ۳۸ سالگی

نمیدونم روز تولد چرا یکجوری

یک بغض فرو خورده....

تولد چند تا از خردادی های خانواده هفته پیش دسته جمعی با یک کیک خونگی و چند تا بادکنک برگزار شد

امروز هم همسر نبود تا کادو اصلی رو ازش بگیرم

موند برای بعدها

اما خودم خودم رو ناهار مهمون کردم  و برای خودم کادو گرفتم  

قسمت جالب ماجرا این بود که از کانون اتومبیلرانی تبریک داشتم  شوماخر کی بودم من

گنبد جبلیه

یکی از بناهای تاریخی کرمان گنبد جبلیه هست که مربوط به 3500 سال پیشه و از شیر شتر به جای آب  و سفیده تخم مرغ استفاده شده و به همین دلیل سالیان سال استقامت داشته و الان داخل آن به عنوان موزه استفاده میشه.

به گفته اهالی، مقبره یکی از زرتشتیان  هست

مدرک

سال ۹۱ بود که ارشد قبول شدم فرشته کوچولومون دو ماهه بود.تقریبا ۸۰ درصد کلاس های ترم اول رو رفتم اما از انجا که خیلی درگیر دکتر و بیمارستان بودیم و دخترم خیلی بی تابی میکرد عطای ارشد رو به لقاش بخشیدم و بدون اینکه انصراف بدم ترک تحصیل کردم .بعد از پرواز فرشتمون یکی دوبار برای گرفتن مدرک کارشناسی که دانشگاه موقع ثبت نام گرفته بود اقدام کردم اما گفتن مبلغ ۲ میلیونی باید پرداخت کنی که توی اون سال ها مبلغ قابل توجهی بود این بود که تقریبا قید مدرک کارشناسی رو هم زدم.موقع شاغل شدن هم اصل مدرک رو نخواستن و من هم کپیش رو ارائه دادم اما سنگینی این کار ناتمام رو حس میکردم.این شد که این دفعه دل به دریا زدم و مبلغ مذکور رو پرداخت و مدرک بی ارزش کارشناسی رو پس گرفتم و بار بزرگی رو به مقصد رسوندم.

دو سه شب پیش منزل یکی از دوستان همسر بودیم که  بحث ادامه تحصیل شد و به من میگفتن چرا دیگه ادامه ندادی راستش هیچ جوابی نداشتم در حالیکه خودم به شدت علاقه مندم.

امسال که گذشت ولی برای سال بعد تصمیم گرفتم امتحان بدم

این هم گربه های خونه پدری همسر 


تعارف

ما ایرانی ها حتما باید در رفتار و گفتارمون با آدم های دیگه تعارف داشته باشیم و حتی این جزیی از احترام و شخصیت و ادبمون شده.اما در واقعیت اینه که این رفتار تا حد زیادی باعث آزار هر دو طرف میشه

یک مثال

همونطور که پست قبل گفتم ساعت یک شب پرواز داشتیم از اهواز به تهران و ما بعدازظهر دور و بر ساعت ۶ حرکت کردم به سمت اهواز .فاصله خرمشهر تا اهواز حدود ۱۰۰ کیلومتر و تقریبا یک ساعت زمان میبره.

از اونجا که وسایل زیادی داشتیم و با این وسایل نمیشد توی شهر گشت زد اول تصمیم گرفتیم بدیم امانت فرودگاه هرچی تماس گرفتیم با فرودگاه اهواز کسی جواب نداد که مطمئن بشیم امانات داره یانه.

همکار همسر به یکی از دوستانش در اهواز زنگ زد که موضوع رو ازش بپرسه ایشون اظهار بی اطلاعی کرد و وقتی در جریان امر قرار گرفت اصرار پشت اصرار که بیایید خونه ما.ما هم قبول کردیم که وسایل رو بزاریم اونجا و خودمون گردشی دو سه ساعته در شهر داشته باشیم.اما اصرار که باید بیایید خونه و شام رو در منزل ما باشید.

در نظر بگیرید ساعت ۷ و نیم ۸ شب بود و خانم خونه میخواست برای ما شام درست کنه در حالیکه ما به قصد دیدن شهر زودتر اومده بودیم ولی این خانواده نگذاشتن ما بریم بیرون . و ما چند ساعت رو درمنزل ایشون بودیم و جایی رو ندیدیم...

این لطف ایشون و مهمون نوازیشون بود در عین حال که دو ساعته شام آماده کردن و میدونم چقدر خسته شدن ولی ما بیشتر از اینکه در خونه اونها شام مفصلی بخوریم ترجیح میدادیم اهواز رو میگشتیم و از فلافلی های خیابون لشکر یک ساندویچ ساده میخوردیم که متاسفانه نشد

برای هر دو سمت این داستان در جهت تعارفات بیش از حد سخت گذشت