parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

پایان سفر

ماموریت همسر اگر خدا بخواد امروز تموم میشه و برمیگردیم تهران فکر کنم ده روزی اینجا بودیم تفریحمون این بود عصرها توی ایوان خونه فرش پهن میکردیم و مینشستیم و فیلم میدیدیم و از انگورهای حیاط میخوردیم. خدایی از جک و جونورهای خونه های قدیمی که فاکتور گرفت زندگی توشون حال و هوای دیگه ای داره حیاط خودش برا ما اپارتمان نشین ها خود خود تفریح هست انگار رفتیم پیک نیک. 

ولی دلم برا خونمون تنگ شده ان شاالله سلامت برسیم خونه خیلی میترسم چند ساعت توی اتوبوس با این اوضاع....

خدا خودش بخیر بگذرونه

ناامیدانه

از روز شنبه رسما دیگه پاره وقت و گاها دورکاری میکنم و به طبع حقوقم هم کم میشه اما همراه همسر بابت ادامه پروژشون امدم اراک،همسر صبح تا بعدازظهر  میره سرکار و من هم در مهمانسرا به کارهایی که این چند وقت شاغل بودن اجازه انجامشون رو نمیداد و همچنین یکسری کارهای شرکت خودمون میرسم .ورزش رو هم دو سه روزه شروع کردم .راستش یک مقدار شکم اوردم که خیلی بابتش حرص میخورم به همین خاطر شروع به ورزش کردن نموده ام..خخخ

این روزها با توجه به وامی که گرفتیم و پولی که جمع  کردیم تصمیم داشتیم ماشین بخریم اما اوضاع نابسامان کشور باعث شده فروشنده خیلی کم باشه سریع پشیمون بشه و یا قیمتهاشون رو حداقل ۳۰ تا ۴۰ میلیون بالا ببرن وافعا اینم کشوره ما داریم

به شدت دچار ناامیدی شدم این وضعیت مرگ و میر و کرونا اون از وضعیت اقتصادی و دلار و سکه که داره به ناکجا اباد میره وضعیت این همه جوون بیکار و ناامید که هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارن دیگه به چی میشه امیدوار بود.خداروشکر با توجه به این که دو نفریم و هزینه های خانواده های بچه دار رو نداریم مشکل مالی نداریم اما دیدن غم هم وطنانم به همون اندازه غصه دارم میکنه خدایا کی اوضاع میخاد درست بشه کی میخاد روزهای خوشی برای این مردم  بیاد.همش غم و درد و مریضی و استرس.

خودشون که واکسن فایزر زدن  و جیب پر پول دارن غمی هم ندارن

لعنت به همتون.....

خوشحالی

وقتی استرس ها و غم ها رو اینجا مینویسم و با خواننده ها شریک میشم باید خوشحالی ها رو هم بنویسم

دو بار دو جای مختلف رفتم سونو بابت چک کردن کیست موجود که ۷ سانت بود

در کمال تعجب هر دو سونوگراف گفتن اثری از کیست نیست و هر دو بسیییاررر تعجب کرده بودن و میگفتن چیکار کردی که این کیست برطرف شده. کلی استرس ها و ترس ها م خداروشکر از بین رفت و همین طور دردهام.

اما کارهایی رو که کردم مینویسم شاید به درد کسی بخوره

اول از همه نتیجه دعای خیر دوستان ندیده ای بود که شرمنده کردن منو

دوم کلم برکلی توی سایت های مختلف مخصوصا نی نی سایت کلی زیرورو کردم تا اینکه فهمیدم کلم بروکلی خیلی خوبه برای کیست البته من چند روز بیشتر نخوردم

عسل رو هر صبح ناشتا خوردم

سیاه دونه و عسل هم دو سه بار

دمنوش بابونه و بومادرون هم اکثر شب ها

حالا اثر کدوم بود نمیدونم ولی معجزه بود

عید غدیر

خونه مادرشوهر هستیم  همه اینجا سید هستن جز من و جاری جان و مادرشوهر بقیه حدود8 -9 نفر دیگه سیدن

عید همگی مبارک