parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

برگشتم

روز پر از استرسی رو داشتم ساعت ۴:۳۰ صبح با همسر بیدار شدیم رفتیم ترمینال که اگر تاکسی خطی بود سوار شم اگر هم نبود که همسر من رو از گچساران برسونه فرودگاه یاسوج.

رسیدیم ترمینال یکم قیمت رو بالا میگفتن چون صبح زود بود تا ۵ منتظر شدیم یکی اومد و قیمت مناسب تر داد و ما هم دربست گرفتیم برای اینکه به موقع برسم فرودگاه.همسر هم برگشت خونه ای که اجاره کرده بودیم و من راهی یاسوج شدم.

از یک طرف استرس دیر رسیدن به فرودگاه از یک طرف تند رفتن  راننده و از یک طرف استرس کنسل شدن پرواز بعد از طی کردن این مسافت ،

خلاصه که به موقع و ساعت ۷ و خداروشکر سالم رسیدم فرودگاه پرواز انجام شد و من الان خونمون هستم تمام گلدونهام خراب شدن  .گلدون هایی که توی راهرو داشتم توسط یک همسایه خوش ذوق ابیاری شدن بدون اینکه بگم.

اینم عکس گل های پژمردم



ادامه سفر ۴

خوب مشخص شد که همسر اینا باید هفته دیگه هم باشن و من مجبور تنهایی برگردم .بدیش اینه که خود گچساران هر روز هواپیما نداره و فکر کنم یکی دو روز در هفته داره که به من نمیخوره باید برم یاسوج یا اهواز،که هر کدوم دو سه ساعتی راه هست.برای جمعه ساعت ۸ بلیط گرفتم  از یاسوج ،فکر کنم از اینجا باید ۴ صبح حرکت کنم .چقدر سخته.....

لذت یک خواب خوب

تا لذتش زیر دندونام هست اومدم بنویسم

دیشب خواب دیدم دختر کوچولومون داره میاد حالا از کجا نمیدونم ولی قرار بود با ماشین بیارنش من و باباش هم منتظر بودیم و خیلی خوشحال. اومد میخندید بغلش کردیم بوسش کردیم یکم بازی کردیم .نمیدونم تولد کی بود فکر کنم تولد خودم بود کیک تولد خریدیم و شمع فوت کردیم جالبه بهمون میگفت چرا بی ذوق هستید چرا عکس نمیگیرید خلاصه به نصحیت خاله ریزمون گوش دادیم و عکس گرفتیم.

می دونستم میخاد بره ولی همون زمان هم کلی حال داد و امروزم رو ساخت

مرسی مامان جان

مشغله ذهنی

شرکت یکسری کار مالیاتی داریم که از انجامش متنفرم چون میدونم بیفایده هست و راستش دلیل اصلیش اینه که سررشته زیادی از این امور ندارم و رشته تحصیلیم نیست و به صورت تجربی چیزهایی یاد گرفتم.مدیر عامل هم گیر که یکسری شکایت و اعتراض بیهوده انجام بده و یکسری کارهای اضافه که میدونم در نهایت سرانجامی نداره ولی نمیتونم قانعش کنم که بیفایده هست

ادامه سفر ۳

لب کارون تا ساعت ۱۲ بودیم اقایون هم فوتبال دیدن و ما هم کمی اب بازی کردیم ساعت ۱۲ تازه راهدافتادیم برای پیدا کردن جا

اما دریغ تمام هتل ها پر بود اول تصمیم گرفتیم برگردیم لب کارون و همونجا بخوابیم برای اقایون راحت بود اما برای ما خانم ها نه

همچنان به گشتن ادامه دادیم تا اینکه بالاخره یک هتل سنتی پیدا کردیم و شب رو گذروندیم صبح هم صبحانه دوباره قلقل خوردیم یک بار دیگه رفتیم سازه های آبی و بعد هم بازارچه صنایع دستی و خانه مستوفی.

راه افتادیم به سمت اخرین مقصد دیگه واقعا هوا گرم بود. توی راه در شهر بهبهان هم ناهار خوردیم و حدود ۵ بعدازظهر گچساران بودیم.

احتمالا این هفته بمونیم و اخر هفته راهی تهران بشیم امیدوارم کارشون تموم بشه چون من باید شنبه سرکار باشم و اگر کارشون تموم نشه مجبورم من تنهایی برگردم..

راستش دیگه خسته شدم و دلم میخاد برگردم خونه ای که گچساران گرفتیم خیلی خوبه و همین سختی رو کم میکنه اما دیگه سخته کننده شده.هوا هم گرم هست و نمیشه بیرون رفت