parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

حال ناخوش

همه چی از یک خواب شروع شد صبح بعد از بیدار شدن کلی دمغ بودم و مستعد فوران دلم به شدت گریه میخواست تا شب چند باری اشکی شدم  و روز بعد هم با شدت بیشتر ادامه داشت  البته چاشنی تند و تیز همسر جان هم به شدتش افزود.تا امروز... که تمام شد خداروشکر 

نه حس بویایی دارم نه چشایی

از غذایی که میخورم فقط ته مونده ترشی و شوری رو میفهمیدم و دیگر هیچ......

سلام بر او میکرون

خوب بعد از پروسه مهمونداری نوبت بیمارداری رسید .بابای یک فرشته برای یکسری کارها باید میرفت عراق و به دنبال اون تست پی سی ار لازم بود

کمی گلو درد داشت اما مشکل دیگه ای نبود در کمال تعجب تستش مثبت شد و بعد از آن علایم بیماری مثل تب و لرز و بدن درد و گلودرد ظاهر شد.

خلاصه که دو سه روزی هست خودمون رو بستیم به شلغم ویتامین سی و انواع دمنوش و سوپ ‌.


روز زن

پریروز همسر خونه بود و من سرکار بودم چون کار  همسر پروژه ای هست روزهای زیادی پیش میاد که خونه باشه وقتی که کار خاصی نداشته باشه و یا لازم نباشه بره شرکت.

توی راه برگشت زنگ زد که کجایی گفتم توی راه دارم میام خونه ،گفت چی برام خریدی من روز زن هست فکر کنم اشتباه گرفتی ،فرمودن نخیر الان خانم خونه منم و شما باید برام کادو بگیری

دیروز رو هم کلا کرج بود این بود که انتظار کادو خاصی ازش نداشتم مخصوصا اینکه گفته بود کار داره و دیر میاد و بابت این موضوع هم اصلا ناراحت نبودم

اما وقتی اومد خونه جعبه شیرینی و یک تابلو دستش بود که این شعر روش نوشته بود

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشق م و از هر دو جهان آزادم

 پ.ن :خیلی چسبید