parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

کلاس آشپزی

دارم خودم رو با یک چیزایی سرگرم میکنم یکیش کلاس آشپزیه برای چند ساعتی سرگرمم و باعث میشه کمتر فقط کمی کمتر فکر کنم

فیلم هم در این مدت یکی دیگه از سرگرمی هام شده با اینکه من اصلا اهل فیلم و سریال و این چیزا نبودم اما این روزا بهش پناه میبرم

ولی همه اینا باعث نمیشه روزی حداقل یک بار رو یاد دردونه ام نیوفتم و اشکام سرازیر نشه من کلا ادم ساکت و ارومی هستم اما این داغ باعث شده جوری گریه کنم و فریاد بزنم که میگم الانه که همسایه ها بیان در بزنن ببینن چه خبر شده.گاهی شبها هم با همسری

پنج ماه گذشت ولی اندکی از حس و حالم تغییری نکرده از قدیم که میگفتن خاک سرده خدایا یعنی سردی این خاک هم از ما دریغ میکنی............

امیدوارم همیشه شاد باشین

شروعی دوباره 2

همسری رفت دکتر.میگفت دکتر گفته ممکنه چندین علت داشته باشه یکیش ممکنه ژنتیکی باشه ممکن هم هست در اثر عوامل محیطی باشه.

این روزا دلم خیلی دختر میخاد به نظر من اونایی که دختر دارن خیلی خیلی خوشبختن.چقدر دختر می تونه همدم خوبی برای ادم باشه مخصوصا که اگه غریب باشی و کیلومترها با خانوادت فاصله داشته باشی

اخ که اگه دختر کوچولوم بود چقدر از تنهایی در میومدم.چه روزایی که با هم بازی میکردیم لباس پهن میکردیم.جارو میکردیم.خرید میرفتیم حتی تو خرید لباس هم نظر میداد دختر قشنگم پیش فرشته ها خوش میگذره؟؟؟؟؟؟

علایم پر خطر در بارداری

مامان های باردار عزیز

تو رو خدا  شما رو به خدا مواظب علائمتون توی بارداری باشین بیشتر از هر کسی هم باید خودتون مراقب باشین اصلا وابدا هم کامل به دکترتون اطمینان نکنید کاری که من کردم و باید تا پایان عمر تقاصش رو پس بدم.ادمهای بی وجدان تو این دنیا زیادن مخصوصا توی قشر پزشک جامعمون

این رو من به عینه دیدم پس یک شعار نیست

اما علائمی که من داشتم و دکتر از خدا بی خبرمن نادیده گرفت.اولین و مهمترینش بالا بودن الفا فیتو پروتئین بود که در ازمایشات غربالگری سه ماهه دوم انجام دادم که مربوط به خیلی از بیماریها میشه یکیش بیماریهای کلیه جنینه

دومیش زیاد بودن اب دور جنین(کم بودنش هم خیلی مهمه یکی از نشانیهایی هست که جنین ادرار نمیکنه)

وزن نگرفتن خودم طوری که در طول بارداری فقط 7 کیلو اضافه کردم

ودر پایان زایمان زودرس

با وجود تمام علائمی که بود و دکتر اصلا جدی نگرفت با شکایت کار ما به هیچ جا نرسید و دست از پا دراز تر فقط اون رو به خدا واگذار کردیم وقتی چند تا از همکاران اون دکتر رو برای قضاوت میارن دیگه انتظاری بیشتر از این هم نمیرفت

در صورتی که بیماری فرشته کوچولوی من جز موارد سقط جنین بود

حالا هم من برای خودم ناراحت نیستم  فقط جگرم اتیش میگره وقتی یاد دردایی که کشید میوفتم جایی که دیگه رگی ازش پیدا نمیکردن و باالتماس به من میگفت....مامانی بریم ددر.........

شروعی تازه

فرشته اسمونی من

بابادی(این جوری فرشتمون باباش رو صدا میکرد) رفته تهران

فردا میخاد بره پیش یک متخصص ژنتیک ببینه چی میگه بالاخره این ژن های معیوب لعنتی پیدا میشن؟؟؟؟

تا قبل از این ماجراها فکر میکردم علم پزشکی خیلی پیشرفت داشته ولی الان می فهمم تازه کلاس اولیم شاید هم پیش دبستانی

از پس بیست هزار ژن هنوز بر نیومدن اون هم با وجود این همه نوزادان مبتلا به بیماریهای ژنتیکی

نمیدونم شاید این راه شروعی دوباره برای من و او باشه.ولی این رو میدونم راهی خیلی سخت و دشواری داریم تنم میلرزه وقتی گاهی فکر میکنم اگه اون اتفاقات تکرار بشه

التماس دعا دوستان