parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

بدون عنوان

چند روزی هست که اومدم ولایت برای عروسی پسرعمه گرامی.خیلی خوش گذشت و بعد از مدتها رقصیدم و شاد بودم.

همسری هم دیشب عازم یک سفر کاری خارج از کشور شده.الهی به سلامت برگرده چون سه روز هم در استانبول اقامت داره خیلی نگرانم.خدایا خودت مواظب همه مسافرها باش.

اما خبر بعدی یکی از دوستام که گفته بودم بیماری دخترش مثل رونیا بود و بعد از از دست دادن دختر ش حامله شده بود......بعد از کلی ازمایش گرفتن بچش سالم هست و پسر....ان شاالله به سلامت در آغوش بگیر.

دختر کوچولوی من سید کوچولوی من عیدت مبارک مامان.

دوستان عید غدیر بر شما هم مبارک

بدون عنوان

چند روز پیش رفته بودم بازار خرید یهو گوجه گیلاسی دیدم و خریدم به طور ناخداگاه وقتی اومدم خونه تازه یادم اومد که رونیام چقدر گوجه گیلاسی دوست داشت و هر وقت با هم بیرون میرفتم میگفت "مامان دوجه اوچولو"  ومن هر براش میخریدم.نشستم و کلی گریه کردم که برا چی من اینا رو خریدم حالا که دیگه دخترم نیست اینا رو بخوره و چند روزی کلی حالم گرفته بود.

 
به این فکر کردم که مادرایی که جوونشون رو از دست دادن چه حالی دارن وقتی غذایی ،لباسی،کسی و خلاصه خیلی چیزهای دیگه ایی میبینن که بچشون دوست داشته..خدایا اندکی صبر
 
منتظرم همسری سفرش تموم بشه ببینم ایا راضی به ازمایش دادن میشه.خدایا مددی

یاد قدیم ندیما

وقتی میرم پیش خانواده با ابجی هام خیلی یاد گذشته رو میکنیم خاطرات رو مرور میکنیم و کلی میخندیم و شاد میشم.ما سه تا دختر هستیم که با هم خاله بازی میکردیم معلم بازی و خیلی بازی های شیرین دیگه.این دفعه از حال و هوای شهریور میگفتیم که چجوری ذوق میکردیم و آماده میشدیم برای رفتن به مدرسه.با اینکه پول توجیبی درست و حسابی نداشتیم اما با همون مقدار اندک برای خودمون وسایل مدرسه میخریدیم.لیوان جامدادی ،دستمال جیبی و خیلی چیزای دیگه و چقدر ذوق میکردیم.حتی با یادآوریش هم دوباره همون حس های ناب و قشنگ به سراغم میاد و شاد میشم.جالب اینکه هر کدوم هم یک خاطره ایی یادشه که برای بقیه کمرنگ شده و با یادآوریش دوباره پررنگ میشه.وقتی از 15-20 سال قبل صحبت میکنیم مثل اینکه داریم از چند قرن میگیم همون قدر قیمتها و کارها دور از ذهن تصور میشه.ادم احساس اصحاب کهف بهش دست میده.خلاصه که خواهر داشتن نعمت بزرگیه مخصوصا اینکه ازدواج نکرده باشن و مشغله ای نداشته باشن.تو این چند سال همه جوره کمکم کردن .شب ها تا ساعت 2-3 با هم صحبت میکردیم .بیچاره ها صبح هم باید میرفتن سرکار 

امیدوارم براشون بهترینها رقم بخوره و همین طور برای همه خواهرهای خوب سرزمینم

سفر شهریوری

سلام.ما برگشتیم بعد از دو هفته مسافرت.اول رفتیم پیش خانواده و چون خانواده قصد سفر شیراز داشت توفیق اجباری نصیب من شد تا راهی شیراز بشم.همسری کار داشت و برگشت کرمان.

خیلی خیلی شهر دیدنی و زیبایی بود با وجود سه شب اقامت و صبح و بعدازظهر راهی مکان های دیدنی باز هم چند جایی موند که بریم

اما جاهایی که رفتیم حمام وکیل بود که شگفت انگیز بود هر چند کرمان هم حمام گنجعلی خانش دیدنیه اما حمام وکیل معرکه بود

مسجد وکیل/ارگ کریم خان زند/باع دلگشا/باغ ارم/باغ عفیف آباد/عمارت کلاه فرنگی/حافظیه/سعدی/تخت جمشید/تخت رستم/پاسارگارد و شاهچراغ از جمله مکان هایی بود که رفتیم شاهکارشون باغ ارم و تخت جمشید بود که بسیار لذت بردیم.در بدو ورود نقشه شیراز رو خریدیم وطبق نقشه برنامه ریزی کردیم که چه مکانهایی به هم نزدیکند وکدوم ها رو باید چه موقع بریم ببینیم.

خواهر کوچیکه مقاله داده بود دانشگاه شیراز و کنفرانس داشت علت سفر هم همین بود که به همین خاطر دانشگاه شیراز رو هم دیدیم.واقعا دیدینی بود نوک قله کوه.یه جورایی بام شیراز بود منظره خوابگاهاش شهر شیراز بود ادم غبطه میخورد به کسانی که اینجا درس خوندن.

 تنها بدیش هوای گرمش بود که ادم رو کلافه میکرد اونم این موقع سال و تو شهریور

ماشینی رو هم ثبت نام کرده بودیم و دو ماه از تاریخ تحویلش گذشته بود بالاخره گرفتیم و با ماشین جدید بعد از دو هفته به خونه برگشتیم

اخر شهریور هم عقد پسرعمه هست اگر خدا بخاد که راهی میشیم  دوباره

کسی که براتون پست میزاره مارکوپولوست. چون در کمتر از دو هفته 5 هزار کیلومتر رو در سفر بوده

اما وقتی اومدم بنویسم خبر خیلی خوبی رو خوندم مادر شدن دوباره پریسای عزیزم.مبارکت باشه ومادریت مستدام