parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

درهم و برهم

  1. روز اول نمایشگاه رفتیم برای بازدید.کلا موضوع کتاب نبود امسال فقط و فقط حجاب بود.تصمیم گرفتم مجازی بخرم با توجه به اینکه بن دانشجویی  خواهر رو داشتم.چند تایی کتاب ناب خریدم از نشرهای مختلف که یکیش دانشگاه تهران بود.کتابی که برام فرستاده بود پاره کهنه با کاغذهایی سیاه شده بود اعتراضم رو توی سایت ثبت کردم گفتن بررسی میشه تا الان که نشده.با ناشر هم تماس گرفتم جواب ندادن حتی حضوری هم رفتم با یک خونه قدیمی  بدون هیچ تابلو و نام و نشونی مواجهه شدم.
  2. دیشب با همسر توی یک خیابون خلوت قدم میزدیم .یک پراید سوار سرش رو از ماشین اورد بیرون و بلند داد زد:خدایا کی میشه ما با دوست دخترمون بریم بیرونیعنی به ما میخوره دوست باشیم.ما ۱۸ ساله ازدواج کردیم.حتی یکبار گشت کشتار سابق هم بهمون شک کرده بود.
  3. سریال پوست شیر رو میبینیم خیلی جاهاش من و همسر گریه کردیم .برای ماهایی که فرزند از دست دادیم واقعا غم انگیزه.یکجا مافوق شهاب حسینی بهش میگه اگر رفتی و کشته شدی چی میگه اون وقت میرم و یک دل سیر بچم رو بغل میکنم(بچش مرده ).وای یعنی میشه یکبار دیگه ماها بچه هامون رو بغل کنیم؟؟؟؟
  4. این اعدااااام های اخیر واقعا خانمان سوزه خیلی خیلی درد داره برای اون خانواده.براشون صبر آرزو میکنم

ربا

چهارشنبه تا ظهر دنبال کارهای محضر و بانک بودیم تا بتونیم وام مسکن رو در موقع سند زدن به فروشنده بدیم.برای یک وام ۲۸۰ میلیونی ۵۷ میلیون اوراق خریدیم و شش میلیون و پانصد هزار تومن کارمزد دادیم به بانک!!!!!!!!!!

وحدود ۱۰ میلیون هم باید پول سند رهنی در محضر پرداخت بشه.

تا ۱۰ سال باید قسط بدیم و خونه در رهنه بانکه  و به اندازه ۲۸۰ میلیون هم سود باید پرداخت بشه.

اما قسمت قشنگ ماجرا کجاست؟؟؟؟ اونجا که بانک قراردادی تنظیم کرده و بالاش نوشته وام بدون ربااااااااا

و تو باید امضا کنی

راست میگن این ربا نیست این چیزی فراتر از رباست. صد رحمت به ربا و رباخوار.

اما اینو بگم دوستان توی این آشفته بازار ایران وام با هر مقدار سود میصرفه چون سود بانک به اندازه تورم موجود نیست.

پ.ن.به امید خدا فردا میریم برای سند زدن.چقدر سر این خونه استرس کشیدیم

خواهر فرنگ نشین

گفته بودم که حدود دو ماهی میشه خواهر کوچیکه رفته فرنگ بابت فرصت مطالعاتی دوره دکتری

چند روزه که وقتی باهاش صحبت میکنم بغض داره و به زور خودش رو نگه میداره.نمیدونم چی داره بهش فشار میاره.هر چی که هست دیگه اصلا قصد موندن رو نداره .

دیروز میگفت فکر میکنن اینجا چقدر بهشته و ارزو دارن جای ما باشن .درصورتی که اصلا اینطور نیست مشکلات همه جا هست فقط نوعش فرق میکنه.ایران مشکل خونه و ماشین داری اینجا مشکل انرژی و چیزهای دیگه

داشتم براش قضیه وام بانکی خودمون و سنگ هایی که کارمندها میندازن جلوی پامون میگفتم گفت باشه اشکال نداره هموطن خودته تحقیرت که نمیکنه

چقدر نگاه ها عوض میشه.

به احتمال زیاد قصد موندن نداره و احتمالا تا اخر شهریور برگرده.نمیدونم باید بهش گفت بمون یا برگرد.برگشتن هم شرایط خوبی براش نداره با مدرک دکتری رشته فیزیک میشه چیکار کرد.

پی نوشت:یک زمانی ادما کلی آرزو دارن یا بهش میرسن و میبینن چیز خاصی نبود که اونقدر آرزوش رو داشتن یا بهش نمیرسن و بعدا میبینن دیگه اون آرزو جز لیست آرزوهاش نیست.

سال ۹۴ خودم سه تا از آرزو هام رو نوشتم تا طبق کتاب بنویس تا اتفاق بیوفتد اتفاق بیوفته و بهشون برسم.به یکیشون رسیدم که به نظرم اونقدر دست نیافتنی نبود که فکرش رو میکردم و دوتای دیگش الان جز آرزوهام دیگه نیستن

قبض موبایلم رو پرداخت کردم گوشیم رو رایگان کردم و به لیست بلند بالایی از دوستان و آشنایان زنگ زدم.


تفریحات سالم

تفریحات سالم این روزها آب دادن به ایناست. اخ که چقدر دلبرن


 وقت برداشت نزدیکه