parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

تعطیلاتی که گذشت

تعطیلاتی که گذشت میزبان خانواده ام  بودم خیلی خوب بود اصلا گذر زمان رو حس نکردم ولی جای خالیش به شدت در خونه احساس میشد اگه بود چقدر از اومدن مامانیش خوشحال میشد چقدر از اومدن خاله هاش خوشحال میشد اما افسوس

چیزی که این روزا مهمان منه حسرت هست حسرت این که چرا این کارو نکردم چرا اون کار رو نکردم براش.که شنیدم این ها حسرت هایی هست که تموم مادران داغ دیده دارن.خدا بهمون کمک کنه

من درس میخوندم درسم رو نیمه کاره رها کردم حتی فرصت انصراف هم نشد.کارم رو هم به خاطر فرشتم گذاشتم کنار.به مدت یک سال ونیم لب به موادی که دارای گندم و اردش بود هم نزدم(این غذاها شامل انواع کیک .بیسکوییت.نان.اش.شیرینی.پیتزا. ساندویچ وغیره)به علت شیردهی و این که بیماری کودکم رو تشدید میکرد اما میدونم همه اینها وظایف مادرانه کوچکی بود که از دستم برمیومد کاش کارهایی بزرگتری از دستم برمیومد کاش خدا جواب اون همه دعاهای من حقیر رو میداد.کاش پیش خدا و ائمش ابرویی داشتم...

حس ناب

امروز بر خلاف چندین ماه گذشته پر از احساس خوب وناب بودم

دیشب هم مثل شب های قبل دخترکم رو در خواب دیدم خیلی شاد و خوشحال بود چقدر شیرین زبونی میکرد حتی یک نفر پیشمون بود که ناراحت بود و عصبانی سیب دهنش کرد خلاصه فرشته من کاری کرد که اون نفر داشت میخندید جالبه اصلا اون نفر رو من نمی شناختم

خلاصه از شادی زاید الوصف فرشته ام منم تو آسمونم امروز....خدایا شکرت

به امید خدا اگر دکتر باشه و قسمت بشه بعد از هشت ماه شنبه میریم  تهران خدا کنه با خبرهای خوب برگردیم

التماس دعا

پی نوشت: نشد که بریم