parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

هشتک

چه صحنه هایی که دیشب ندیدیم.....

گمشده من

گمشده بودی رفته بودی پیش پلیس درحالیکه اصلا بلد نبودی فامیلیت رو بگی اما پیجر بابا رو صدا زد وقتی رفتیم تو رو دیدیم گریه کرده بودی و چشمات قرمز بود.بغلت کردم.برای اینکه اون حس ترس رو ازت دور کنم محکم در آغوشت گرفتم و بوسه بارانت کردم.نمیدونم چی شد که بیدار شدم .کم بود خیلی کم .جبران دلتنگی های این ۷ سال نبود

جابجایی ۲

درست ۸ روزه که جابجا شدیم ولی به اندازه ۸ تیکه هم وسایل رو مرتب نکردیم.

چون خونه نوساز طبیعتا خیلی از وسایل هنوز نصب نشدن از جمله سرمایش که فروشنده محترم فرمودن به امسال نمیرسه و ما روزگار رو با پنکه سر میکنیم و هل هل میزنیم.

از همسایه های قبلی خداحافظی کردیم و کلی ابراز ناراحتی کردن از رفتنمون.حالا دلیلش خوب بودنمون نیستا بنده مدیر ساختمان بودم و همه چی درمرتب ترین حالت ممکن.نگران بودن از الان به بعد این مسئولیت با کی باشه که قرارشد یکی دو ماه دیگه هم من انجام بدم.

 خریدار خونمون در بهترین حالت ممکن پول رو به دستمون رسوند بااینکه هنوز سند نزدیم اما کل پول خونه رو پرداخت کرده.چقدر اون روز از اینکه مجبور بودیم خونه رو بهشون بفروشیم ناراحت بودیم.واقعا از خودم خجالت میکشم.

قبل از اسباب کشی یک مسافرت خوب یک هفته ای به مشهد داشتیم که باز هم کاری بود اما این بار مامانا"مامان همسر و مامان خودم" رو مهمون کردیم و بردیمشون زیارت .بسی بهشون خوش گذشت.