parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

معرفی یک میوه جدید

کسی اسم این میوه رو میدونه؟


حدس میزنم افراد کمی بدونن

خوب این میوه نرسیده درخت زرد آلو هست که بهش میگن چغاله.مزش ترشه شبیه گوجه سبز یک چیزی شبیه چغاله بادووم اما بسی خوشمزه تر

نمیدونم چرا این میوه مظلوم مونده و کسی نمیشناسش.

دیروز وقتی از سرکار برمیگشتم جلوی یک مغازه دیدم رد شدم حدس زدم اشتباه دیدم ولی وقتی برگشتم دیدم خدایا خود چغاله هست قیمتش رو پرسیدم مناسب بود و خریدم.تهران هیچ جا من ندیدم و این اولین بار بود.فروشنده گفت میدونید اینا چی هستن گفتم بعله شهر من کلی باغ زردالو داره گفت ما هم باغ زردالو داریم .هر کس رد میشه میپرسه اینا چی ان میگم میوه زردالو میگن چرا زرد نیست و شما اولین نفری بودی که می دونستی

خلاصه بگردید بخرید بخورید و توی دلمه هاتون بریزید که عااالی میشه البته اگر طرفدار غذاهای ترشید

جوانی کجایی که یادت بخیر

نمیدونم  افزایش سن هست که آدم رو محتاط تر و محافظه کار و مضطرب تر میکنه یا عوامل بیرونی ناشی از اتفاقات روی داده شاید هم هر دو نمیدونم

ولی میدونم دیگه من اون ادم قبلی نیستم .بابت انجام کارها بسیار نگرانم.

الان هم که کارهای سند و گرفتن وام شروع شده دوباره اضطراب انجامشون رو دارم تا وقتی به پایان برسه.کار خاصی هم نیست ولی من

حتی همسر هم همین طوره.

ای کجایی جوانی بی دغدغه و فارغ از همه چی

یادمه وقتی میخواستیم برای بار اول خونه بخریم چقدر بیخیال و رها از همه چی بودیم.نه اینکه اون موقع تورم نبود نه اتفاقا اوج تورم بود اخرای سال۹۰

برامون یک تفریح بزرگ بود.چقدر خوش گذروندیم. ما ادمای دیگه ای بودیم.

سال اول ازدواج یک خونه نقلی ۵۰ متری نوساز رهن کردیم توی شهرستان  با مبلغ پیش۲ میلیون تومن.بعد از یکسال صاحب خونه خونش رو فروخت و ما مجبور بودیم بگردیم دنبال خونه.باورتون میشه هر دومون خوشحال بودیم که برامون تنوع میشه.

موتور پدر رو میگرفتیم و بعدازظهرها میوفتادیم دنبال خونه برگشتن هم یک نون بربری میخریدم همراه پنیر تبریزی و توی راه میخوردیم چقدر میچسبید بیشتر از کباب ها و پیتزاهای الان.

روی موتور هم همسر آواز میحوند و کلی کیف میکردیم.

تازه پس انداز زیادی هم نداشتیم که بزاریم روی پول پیش.

تجملات کلی خوشی رو از همه ی ماها گرفته.درصورتی که فکر میکنیم اگر به جای یک ماشین دو تا داشته باشیم اسایش بیشتری داریم اما باید برای خریدش آرامشمون رو بفروشیم.

چقدر بحث فلسفی شد صلوات

تئاتر

خوب بالاخره مشکلات حل شد

اگر تهران هستید تئاتر اکازیون سینما گلریز.دو ساعت تمام میخندید.

تصمیم گرفتیم  هزینه تفریح رستوران رفتن رو بدیم به دیدن تئاتر خیلی تاثیرش تو رو حیه ماندگارتره.

این ۴ روز دیرتر از ۶ بیدار نشدم.یعنی هوا انقدر روشنه که فکر میکنی ۹ صبحه.

به نظرتون اون نماینده هایی که تغییر نکردن ساعت رو تصویب کردن توی سرشون چیزی به اسم مغز هست عایا؟؟؟؟