parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

عکس نامه


خانه مشروطه تبریز

طاق بستان کرمانشاه در شب

طاق بستان در روز و دنده کباب غذای مخصوص  کرمانشاه


قلعه فلک الافلاک خرم اباد

مراسم عروسی و عزای لرهای استان لرستان


ادامه سفر۲

همزمان که داشتم نامه رو میدادم  دو تا دختر و دوتا پسر هم اومدن به هتلدار گفتن یک اتاق برای خانم ها بده یکی هم برای آقایون ،هتلدار هم گفت نمیشه توی یک ساختمان یکی رو این ساختمانمون میدم واون یکی رو را توی ساختمان دیگمون.اونها هم زیاد اصرار نکردن چون مشخص بود  که ...

حتی نامه اماکن من رو دیدن ترسیدن و از من پرسیدن که برا چی رفتین اماکن؟!!

خلاصه شب رفتیم طاق بستان هوا سرد بود و طاق بستان هم بسته دوری زدیم و قرار شد فردا دوباره بیایم از سرما همین قدر بگم که برگشت توی ماشین بخاری روشن کردیم.

فردا صبح راهی طاق بستان شدیم جای قشنگی بود جاتون خالی دنده کباب هم ناهار خوردیم همونجا بعد از ناهار هم دوباره رفتیم بیستون و یک مقدار شیرینی کرمانشاهی خریدیم و ساعت ۵ راهی شهر و استان بعدی یعنی لرستان و شهر خرم آباد شدیم.

توی راه کم کم داشت هوا گرم میشد شب رسیدیم خرم آباد و یک سوییت شخصی اجاره کردیم که دیگه دردسر شناسنامه و این چیزا رو نداشته باشیم.

شب رفتیم دریاچه کیو و فردا صبح هم قلعه فلک الافلاک که واقعا زیبا بود

از همه اینها عکس گرفتم که توی یک پست جدا میزارم برای کسانی که خواستن برن.

بعد از دیدن قلعه رفتیم بدای ناهار رستورانی خوبی نبود همه گشنه برگشتیم اما کلی خندیدیم و بعد از ناهار هم راهی شوشتر شدیم.فاصله همه این شهر ها از هم حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر بود این بود که ما صبح تا بعدازظهر شهر رو میگشتیم بعدازظهر راهی شهر بعدی میشدیم  و حدود ۹ تا ۱۰ شب نهایتا شهر بعدی بودیم

اما شوشتر خیلی خیلی شهر قشنگی بود از یک مغازه یک نوع آش خریدیم به اسم قلقل که غذای محلی اون شهر بود و واقعا خوشمزه بود.

سازه های ابی هم که قشنگترین و منحصر به فرد ترین آثار تاریخی اون شهر بود ولی متاسفانه به خاطر کرونا تقریبا یک سالی هست که بسته مونده با وجود اینکه تمام موزه های و آثار باستانی کل کشور باز شده اما اونجا هنوز بسته بود و فقط از دور میشد دید ولی بینظیر بود. شب هم رفتیم لب کارون که هم هوا خیلی خوب بود و هم شور و حال مردم .این رو هم بگم که وارد شهر شدیم دمای هوا ۴۰ درجه بود.شوشتر در استان خوزستان هست


از سختی های زندگی در ایران

خوب سفر طبق برنامه پیش نرفت .سفر ارومیه کنسل شد و به جاش یک پروژه در یک شهر جنوبی به اسم گچساران در استان کهکیلویه و بویراحمد فورس ماژور شد این شد که ما و خانواده همکار همسر که با هم همسفر بودیم  تصمیم گرفتیم حرکت کنیم به سمت گچساران.

از تبریز حرکت شروع شد میافت تقریبا ۱۳۰۰ کیلومتر بود و باید چند جا استراحت میکردیم خوبی مقصد این بود که از مکان هایی می گذشت که من و همسر تا حالا نرفته بودیم.اول رفتیم سنندج شب رو با هزار بدبختی هتل گرفتیم توی اینترنت جایی نبود و یا اگر هم بود هتل گرون قیمتی بود ما فقط برای خواب میخواستیم.در گوشی بگم که کمی هم با همسر توی ماشین بگو مگو داشتیم که باز هم مثل همیشه با کوتاه اومدن من ختم به خیر شد.نمیخواستم سفرمون خراب بشه .فردا صبح هم بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم حرکت کنیم سمت کرمانشاه.کرمانشاه رو میخواستیم یکی دو روز بمونیم تا جاهای تاریخش رو ببینیم .ظهر کرمانشاه بودیم ناهار رو توی پارک خوردیم و همون جا هم دنبال جایی برای اقامت میگشتیم .هتل لاله بیستون۰ رو پیدا کردیم از شهر هم دور بود تلفن هم جواب نمیدادن.حضوری رفتیم و گفتن تمام اتاق ها پره اما به نظر اینطور نبود نمیدونم دلیل اینکه اجاره نمیدادن چی بود.بیستون هم که به خاطر شهادت تعطیل بود.دوباره راهی خود کرمانشا ه شدیم .یک هتل پیدا کردیم که قیمتا مناسب بود.اما چشمتون روز بد نبینه من یادم نبود که باید در این مملکت اسلامی شناسنامه و مدرک محرمیت داشته باشیم خخخ

هتلی به هیچ وجه راضی نشد اتاق بده حتی گفتیم برای خانم ها یک اتاق  و یکی هم برای آقایون بده گفت سر کی رو میخاین کلاه بزارید .باید برید اماکن نامه بیارید که زن و شوهرید

با هزار مکافات و سختی اماکن رو پیدا کردیم رفتیم داخل بماند که اون موقع شب درش بسته بود کلی زنگ زدیم تا یک نفر پیداش شد.

جناب سرهنگ فرمودن من از کجا بدونم شما زن و شوهرید یک مقدار اطلاعات پرسید مثل تاریخ ازدواج و .. کارت ملی هاگون رو گرفت و بالاخره مجوز رو صادر کرد.من هم بهش گفتم ما علاوه بر زن و شوهر پسرخاله دخترخاله هم هستیم یکم خوش و بش کرد و نامه رو گرفتیم و برگشتیم هتل مربوطه و نامه رو دادیم.

ادامه دارد

ماموریت شمال غرب

اومدیم تور شمال غرب.اول رفتیم زنجان یک روزه کار تموم شد ولی عجیب هواش سرد بود منم در حد یک سوییشرت همرام گرفته بودم .فرداش هم که اربعین بود راه افتادم  سمت بناب سه روزه که الان اینجا هستیم و ان شاالله فردا میریم سمت تبریز و ارومیه .

برگشتن باید بریم واکسن بزنیم