parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

امسال اولین سالی بود که غریب بودیم یعنی نه خانواده همسر بودن که بریم اونجا نه خانواده من.خلاصه که تصمیم گرفتیم دوستانمون رو دعوت کنیم.من خیلی دو دل بودم چون شنبه تا ساعت ۶ عملا من سرکار هستم و تا بیام خونه وقت خیلی زیادی نداشتم تصمیم داشتم جمعه بگم بیان که خوب خیلی حس یلدا نداشت و همسر هم میخواست که همون شنبه باشه خلاصه که توکل به خدا مهمون دعوت کردیم در حالی که خودمون هم تا ساعت ۶ بعدازظهر خونه نبودیم .مواد سالاد الویه رو شب قبل پختم و شنبه هم بعد از کمی خرید و رسیدن خونه کوفته تبریزی درستیدم.

تقریبا ساعت ۸:۳۰ سفره یلدا و غذا ها و سالاد آماده بودن.مهمونا هم نه و نیم رسیدن خداروشکر

خوش گذشت

راستش من آدم غرغرویی نیستم و با آشپزی و کار خونه حال میکنم حتی اگر قبلش ۸،۹ ساعت سرکار بوده باشم 

پی نوشت

۱_ مهمونا تا ساعت ۲ بودن.الان کمبود خواب دارم و به خاطر آلودگی هوا سردرد

۲_راحت بگیریم تا به خودمون هم خوش بگذره

۳_دختر دوستمون که دور از جونش تقریبا همسن رونیای من هست میگفت چقدر شما مهربونید تعریف از خود نباشه خیلی ها بهم گفتن

اگر اون دخترم بود کلی باهاش کودکی میکردم یا اگر دخترم بود....

۴_ هفته پیش رفتیم تئاتر کمدی هر چند وقت یکبار خیلی خیلی برای ما آدم ها لازمه.وقت داشتین برید ببینید.تئاتر کم شعورها تماشاخانه سبحان

ودر اخر یلدای همتتون مبارک و شادی هاتون به بلندی یلدا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد