parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

رنج نامه 8

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

.....

ماه رمضون سال 93 بود که درست روز قبل از شروع ماه رمضون رفته بودم ازمایشگاه برای گرفتن جواب ازمایش دخترم...اونجا نذر کردم که اگر جواب خوب بود فردا رو روزه بگیرم(من هنوز به رونیا شیر میدادم و نمی تونستم روزه بگیرم)تنها رفته بودم جواب رو گرفتم باور کردنی نبود کاملا عادی بود گفته بودم که ادرارش همیشه با پروتیئن همراه بود ولی اون روز اثری از دفع پروتئین نبود توی ماشین کلی گریه کردم و زنگ زدم به همسر و بعد هم به خانوادم و بعد هم به خواهرشوهرم که همگی پشت تلفن گریه میکردیم..

وقتی جواب رو بردم دکتر، دکتر با خوشحالی بهم نگاه کرد و گفت بالاخره مزد زحماتتون رو گرفتین..شما خیلی اذیت شدین این چند وقت ...امیدوارم همین نتیجه باقی بمونه که متاسفانه نموند...

هر چی فکر کردیم که که اون چند روز چی به رونیا داده بودم چیکار کرده بودم که این نتیجه رخ داده بود به جایی نرسیدم.دلخوشی کوچیک اما شیرینی بود

فردای اون روز روزه گرفتم بماند که چقدر از همه غر شنیدم مخصوصا از بابام که میگفت به فکر خودت نیستی به فکر اون بچه باش....(بابام جونش رونیا بود الان هم عکس دخترم رو به دیوار مغازش زده).