parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

...........

دو سه هفته ایی مهمان خانوادم بودم.همسری می گفت بمون تا کارهای بیمه رو انجام بدیم و دوتایی بریم تهران و دکتر و بعدش برگردیم خونه.من هم به همین امید موندم.

شنبه برا دکتر وقت گرفتم در اوج شلوغی بهمون نوبت داد ساعت 4 عصر که بریم و ازمایش بدیم.این در حالی بود که ساعت 6 بلیط برگشت داشتیم.جمعه شب من و همسری  رسیدیم تهران رفتیم هتل به امید فردا.

صبح که از خواب بیدار شدیم همسری رفت تا کارهای بیمه رو انجام بده تا ببینه می تونه قسمتی از هزینه رو بگیره یا نه از ساعت 10 صبح رفت و بعد از کلی این ور و اون ور کردن گفته بودن که باید با مدیر مرکز صحبت کنی ولی کو مدیر.

تا ساعت 4 اونجا بود تا تونست اون مدیر رو ببینه و منم چشم انتظار که شاید برسه و بتونیم بریم دکتر اما دیگه خیلی دیر شده بود .زنگ زدم دکتر و با اشک هایی که میومد نوبتمون رو کنسل کردم.

این در حالی بود که دکتر خیلی باهامون راه اومده بود و گفته بود 20 درصد هزینه ازمایش رو بدین بقیش رو بعدا ولی همسری میگفت اگه بیمه قبول نکنه پولی بده اونوقت چجوری باید بدیم  و نمیشه ریسک کرد بزار از بیمه جواب قطعی بگیریم.دکترمون هم تا اخر ماه رمضون ایران هست و بعدش برای دو سه ماهی میره خارج.درست لحظه ایی  که فکر میکردم همه چی داره درست میشه همه چی خراب شد.حالا کی دوباره قسمت بشه و بریم خدا میدونه.

از طرف بیمه هم گفتن میخان با دکتر صارمی صحبت کنن هر چقدر اون تایید کرد بدن.خودشون میگفتن این دکتر خیلی داره ازتون میگیره و هزینش اینقدر نیست.ولی نمیدونن که اگه پول زیاد میگیره عوضش انسانه و سرنوشت مریضاش براش مهمه.

نمیدونم این شب های قدر خدا سرنوشتمون رو چجوری نوشته آیا سال دیگه هم همینجاییم؟؟؟؟؟؟

اولین باری که دختر قشنگم بیمارستان بستری شد تو ماه رمضون بود و درست شب های قدر.برای اینکه حال و هوام عوض بشه همسری هر شب یک ربع نیم ساعتی منو تو خیابونا میچرخوند.شب 21 بود که رفتیم یک سر مهدیه داشتن قران می خوندن.اونجا هم به خدا گفتم خدایا یعنی چی در انتظارمونه

خدایا ما رو میبینی مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟