parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

تعطیلات خردادماهی

این دو سه روز در واقع از چهارشنبه ظهر من و همسر راهی خانه پدری شدیم بعد از حدود 6ماه،این دفعه واقعا طولانی شد خیلی خوب بود فقط هوا واقعا گرم بود برای شهر کوهستانی که بیشتر مواقع تابستون حتی کولر هم روشن نمیشه این گرما واقعا کلافه کننده بود. یک روز هم رفتیم در طبیعت و هوایی تازه کردیم .

همزمان در یک ساعت روز یکشنبه من اومدم سمت تهران و همسر هم راهی مشهد شد در دو جهت مخالف هم و جالب اینجاست که با هم رسیدیم.

راستش از این نوع زندگی خسته شدم باید قید کار رو بزنم و همراه همسر راهی بشم.این تنهایی من و تنهایی ایشون و اسیر کردن خودم به این درامد ارزشش رو نداره.

البته شرکت همسر هم هست میتونم اونجا برم قول رد کردن بیمه و حقوق رو هم ازش گرفتم و اینجوری حس شاغل بودن خودم هم ارضا میشه.

#درولایت  کلی به همسر بابت بیان خوب و نقل مجلس بودنش افتخار کردم.این که بهش گفتن تو یک جورایی کارافرین هستی بسی باعث مباهاتمان شد. به خودش چندین بار گفتم

#دغدغه این روزهایمان شده شغل برادر جان.گرچه الان پیش بابا هست و میره مغازه اما این شغل نه به رشتش میخوره نه به علایقش و نه به پرستیژش.

#خواهر دومی تصمیم گرفته کل پس اندازش به اضافه ماشینش رو بفرشه و بده برادر باهاش کاری رو شروع کنه .نمیدونم درسته یا نه ولی باید دست داداش کوچولو رو گرفت کمکش کرد چون میدونم شروعش براش سخته اما مطمئنم از پسش برمیاد. واقعا دلم برای همه جوون های هم سن و سالش میسوزه که آرزوشون شده داشتن شغل

چند وقته که میخام یک پست عکس دار از باغچه کوچک خونمون و ثمرات باغبونی خودم و همچنین باغ گل قمصر کاشان بزارم که موفق نمیشم چرا بلاگ اسکای اینقدر سخت کرده گذاشتن عکس رو