parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

اصفهان

بالاخره رفتیم اصفهان علی رغم سنگ اندازی های جناب همسر

جمعه صبح راه افتادیم و بعداز ظهر رسیدیم.برای شنبه نوبت دکتر گرفته بودم جمعه شب رفتیم منزل یکی از دوستهای قدیمی همسر که شام دعوت کرده بود .بعد از شام برگشتیم به سوئتی که گرفته بودیم

شنبه هم راهی دکتر شدیم.دکتر نسبتا خوبی بود چند تا ژن رو نوشت که باید بررسی بشه حدود 4 الی 5 تا با قیمت 4میلیون و ششصد

که اگر ژن  معیوب ما داخل اینها بود که مشکل حل شده هست و اگر نبود سر جای اولیم

طبق معمول این چند وقت باز هم جناب همسر تشخیص دادن که خوب نیست اینقدر پول بدیم و سه چهار ماه علاف بشیم برای 4 تا ژن. این طور شد که علی رغم تمام تلاش من برای راضی کردنش دست از پا درازتر برگشتیم

هرچند که تمام طول راه برگشت رو گریه کردم.اما الان ارومم خدا رو شکر و سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم و فعلا برای چند ماهی دست نگه دارم حداقل تا بعد از عید

این بار با خیلی امید و ارزو رفتم دعای خیلی ها پشت سرم بود اما باز هم خدا......

مادرشوهرم هم خیلی سعی کرد همسر رو راضی کنه اما نشد .

ممنون از همه دوستانی که همیشه برام دعاهای خوب کردنمحبت

پی نوشت: مامانم یکی دو شب پیش خواب دیده بود خیلی دارم گریه میکنم وقتی بهش گفتم داریم میریم اصفهان خیلی خوشحال شد برام ختم قران گرفت و گفت که این خواب رو دیده ان شاالله که خوشحالی

مامان خوابت راست بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد