parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

خونه باغ

جمعه گذشته رفته بودیم باغ دوست همسری.باغ کوچیکی بود ولی پر از درخت و سبزه

پنجره رو که باز میکردی یک عالمه درخت و گل محمدی میدیدی که عطرشون مستت میکرد.بیرون روستا هم رود و کوه و درخت و....

خلاصه که بهشتی بودبرای خودش.خوش گذشت جای دوستان خالی

یکی از فانتزیهام اینه که خونه زندگیمون رو توی شهر بفروشیم و بریم توی یک روستای دور افتاده که هنوز دست نخورده مونده...کوچه هاش خاکی هست و نمای خونه ها کاه گلی....یعنی عاشق همچین جاییم.

کلی درخت و گل و سبزی خوردن بکاریم و روزها من و همسری تو باغمون بچرخیم و لذت ببریم.

تمام دکور خونه رو هم به سبک قدیم و سنتی میچینم همراه با کرسی.........یعنی میشه یک روز بی دغدغه زندگی کرد.....


***راستی چرا سبزی خوردن هام در نیومدن؟؟؟دریغ از یک دونه

***توی گلدون سبزی خوردن کاشته بودم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد