parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

سفر

از اول هفته اومدم پیش خانواده..هوا خیلی سرده و زیاد نمیشه بیرون رفت.

دیشب یک عده مهمون داشتیم.هفت هشت تایی بچه بودن همه سنی تا زیر 10 سال رسما من و خانواده سرسام گرفتیم.یک عده ادم بی مسئولیت بودن که اصلا بچه داری بلد نبودن.وقتی رفتن همگی یک نفس راحت کشیدیم

یکیشون چند روز پیش بچش مریض بود و تب داشت و داشت تعریف میکرد که چطور از بچش رگ گرفتن.چیزی که من صد برابر بدترش  رو بارها و بارها برای رونیام دیدم وقتی داشتم بهش نگاه میکردم خواهرم تمام مدت حواسش به من بود.

پی نوشت: عکس دخترم بک گراند گوشیم هست به محض اینکه دست به گوشیم میزنم همه اون کسایی که بودن خیره میشدن روی صفحه گوشیم .نمیدونم چه چیز عجیبی بود.

پی نوشت 2: دختر یکی از دوستان پدرم در زمان بارداری دفع پروتیین پیدا میکنه (که در مرحله پیشرفته بهش میگن مسمومیت حاملگی) و پدر توصیه فراوانی به دوستش میکنه که بچه رو سقط کنن اما مادر قبول نمیکنه و بچه به دنیا میاد.الان خود مادر کلیه هاش رو از دست داده و دیالیز میشه و به خاطر اوره و کراتین بالا پوستش به شدت چروک و پیر شده

لطفا به هر قیمتی بچه رو نگه نداریم اون بچه قبل از نیاز به دنیا اومدن نیاز به یک مادر سالم داره که بتونه حداقل دوران بچگیش رو حمایت کنه

گاهی اوقات باید بعضی چیزها رو جدی بگیریم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد