parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

اراک

سلام

چهارشنبه هفته پیش بود که همسر رفت دکتر یکی از همکارانش معرفی کرده بود برای همون سرگیجه هایی که قبلا هم گفته بود داشت البته این دکتر گوارش بود بعد از اندوسکوپی گفت که اون هم مثل من زخم اثنی عشر داره .جالبه نمیدونم مشکل از غذایی هست که میخوردیم که دوتایی اینجوری شدیم یا از استرس هایی که داشتیم چون عاملش هر دو تا میتونه باشه البته غذا ما خیلی رعایت میکنیم و اصلا اهل نوشابه و سوسیس کالباس و غذاهای کنسروی نیستیم و همه چی رو از ماست و رب و ابلیمو و اب غوره و.... رو خودم درست میکنم به هرحال ایشون هم شروع به خوردن دارو کردن.البته چیزی که یکم من و همسر رو نسبت به این دکتر دلسرد کرد این بود که خیلی پولکیه و برای اندوسکوپی پونصد هزار تومن پول گرفت درحالیکه من پیش یک دکتر دیگع دویست و پنجاه داه بودم و هر ده روز هم باید بری پیشش برای ویزیت.البته تشخیصش خوب بود و به هر حال خیلی از مشکلات همسر حل شد .کلی هم از قیمت دلار و بلیط هواپیما با همسر حرف زد به قول همسر چون زن و بچش کانادا هستن باید یک جوری پول در بیاره براشون بفرسته دیگه و جالب اینجاست که پول رو باید کارت به کارت میکردی به یک شماره حساب به اسم یک شخص ثالث.برای فار از مالیات اینم از وضعیت تحصیل کرده های مملکت ما...

همسر هم استفاده کرد و یک استعلاجی یک هفته ای ازش گرفت و تصمیم گرفتیم فرداش بریم مسافرت البته این مسافرت نصفش مسافرت کاری بود.

فردا صبح یعنی پنج شنبه حرکت کردیم به سمت اصفهان.منزل یکی از دوستان چون اروم و خوش خوشان میرفتیم شب رسیدیم ناهار هم  رفتیم یک رستوران بین راهی.شب هم دوستمون کلی تدارک دیده بود .خونه دوطبقه از داشت که طبقه بالاش رو داد به ما بزرگ و جا دار و دلباز از اونایی که دلت غنج میره براش.خلاصه که شب خوابیدم و صبح جمعه راه افتادیم به سمت اراک.خیلی اصرار داشتن که بمونید تا با هم بریم چند تا ابشار های اطراف اما ما خیلی وقت نداشتیم.هوا هم گرم بود اما جاده قشنگی بود از الیگودرز استان لرستان گزشتیم و رسیدیم اراک.اینجا هم یک دوستی داشتیم که دو سه سال پیش اومده بود خونمون.خلاصه بهشون زنگ زدیم و شب اومدن پیشمون.بهمون جا داده بودن گفتم که نصف مسافرتمون کاری بود.اون روز اونها هم رفته بودن ابشار بیشه که خیلی تعریف میکردن. قرار شد فردا صبحش من برم خونشون و همسر هم بعد ازظهر بعد از انجام کاراش بیاد.این دوستمون خیلی راحته و اصلا اهل تعارف و کلاس و این حرفا نیست و منم خیلی باهاش راحتم.بعدازظهر همسر اومد و رفتیم توی شهر و یک پارک قشنگ برای صرف شام

اراک خیلی شهر شلوغیه به شدت بد رانندگی میکنن و شهرک هایی اطرافش داره که تا شهر فاصله چندانی نداره اما مسیرشون خیلی شلوغه و پر از تصادف به گفته خودشون روزی نیست که کمتر از دو سه تا تصادف رخ نده.البته صد درصد خودشون مقصرن چون فاجعه هست رانندگیشون.خلاصه که دو سه روزی پیش دوستمون بودیم و شب میومدیم خونه.روزا میرفتیم بازار و موزه و جاهای دیدنی شب هم پارک و گردش.دو تا پسر داره که فوق العاده شیطون و پر جنب و جوشن به قول باباشون بچه نیستن هیولا هستن.

و از جو اروم همیشگیمون چند روزی بیرون بودیم.

هنوز اراکیم فردا پنج شنبه هم باید حرکت کنیم به سمت خونه فکر کنم طرفای شب میرسیم اگه خدا بخاد.امروز یک مقدار احساس سرما خوردگی میکنم خدا کنه تو راه اذیتم نکنه.

اولش که راه افتادیم قرار بود ارومیه هم بریم و از جادهای شمال برگردیم که نشد البته همسر اولش خیلی برنامه میریزه ولی معمولا نمیشه چون کارش اینجا خیلی طول کشید.

اینم از روزگار این هفته ما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد