parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

ما هستیم

این روزا در واقع با دور تند برای من داره میگذره اول بهمن رفتم و دوسه روزی همسر اومد و پانزدهم بهمن برگشتیم عملا یعنی هیچی از گذر بهمن نفهمیدم.همیشه خونه تکونی من از بهمن شروع میشد اما امسال هنوز شروع نشده.البته دلیل دیگه ای هم داره.همسر داره تغییراتی توی شغلش میده و از اول اسفند به احتمال زیاد دیگه نره سر شغل قبلی و کار جدیدش تقریبا دور ایران هست و باید خونه به دوش باشیم .یکم استرس زاست چند وقتی دو تا کار رو با هم انجام میداد اما میگه دیگه الان نمیشه و باید قید یکیش رو بزنه.البته کار دوم بیشتر برنامه نویسی هست.نمیدونم چی پیش میاد

دوم هم اینکه داداش کوچولوی من داره میره سربازی اول اسفند عازم هست و اگه بشه میخاد دو ماه تمدید کنه بنا به دلایلی بیشتر از خودش کل خانواده و مخصوصا بابام ناراحته و نبودش به شدت احساس میشه...وقتی این داداشم به دنیا اومد(البته من همین یک دونه رو دارم) من کلاس پنجم بودم قدیما هم مامانا خیلی خیالشون راحت بود قشنگ مامانم میزاشتش پیش من و میرفت بیرون منم خیلی دوستش داشتم و دارم و یک حس مادری نسبت بهش دارم.البته وقتی رونیام اومد این حسم کمرنگ شد و با رفتنش دوباره پررنگ

خلاصه که با وجود نبودن بچه و دغدغه هاش ولی عجیب ما و همه ادم های این روزگار گرفتار شدیم گرفتار دغدغه های پوچ و روزمرگی های خسته کننده.

خدایا شکرت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد