parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

تنبیه

این دو سه روز تعطیلی یک روز که خونه برادرشوهر دعوت بودیم ساعت 11 رفتیم و تا 7 بعدازظهر اونجا بودیم پانتومیم بازی کردیم کلی خندیدیم و خوش گذشت .دیروز هم هوا اینجا خیلی خوب شده بود و بعدازظهر تصمیم گرفتیم بریم پارک یکم تنیس بازی کنیم.یکم بازی کردیم و یکم هم دور پارک قدم زدیم موقع برگشت یک دکتر روانشناسی رو دیدیم که هم از کلاس هایی که از طرف اداره برای همسر گذاشته بودن رو درس میداد و همسر رو میشناخت هم بعد از اینکه از طرف همسر تعریفش رو شنیدم من کلاس هاش رو توی فرهنگسرا میرفتم و از اونجایی که حافظه بسیار قوی ای داره ما رو شناخت.بعد از احوالپرسی اولین کلمه ای که از من پرسید این بود:بهت میگه دوست داره؟

منم رو راست گفتم نه مگه اینکه من بگم ایشون هم ادامه اش  میگه .بهش گفت برا چی نمیگی من هر روز به خانومم میگم و دوباره پرسید برات گل میخره.منم گفتم خیر اخرین گلش روز خواستگاری بود.که البته اشتباه گفتم چون ما به خاطر فامیلی و راه دور خواستگاری به معنای واقعی و رسمی نداشتیم و در واقع اقای همسر اون موقع هم گل نخریدن فقط روز زن همون سال برام گرفت که خیلی باارزش بود برام

خلاصه که اقای دکتر کلی همسر رو مواخذه کردن و ازش خواست حتما  اینکارها رو بکنه

یکمی همسر بهش برخورد اما من بهش گفتم من نمیتونستم دروغ بگم.

البته اخرش گفتم که اینکار ها رو نمیکنه اما مهربونه

راستش بعدش که فکر کردم با خودم میگم ممکنه این کارها رو نکنه که البته اگه میکرد کولاک بود مخصوصا برای ما خانمهای تشنه محبت و کلام عاشقانه اما کارای دیگه ای میکنه که شاید بشه گفت همون معنی رو میده اینکه هر روز از اداره زنگ میزنه و احوالپرسی میکنه..طوری که چند روزی که داداشم اینجا بود میگفت من نمیدونم از ساعت 7 که همسر میره تا 9 که زنگ میزنه چه اتفاقی میتونه بیافتاده.اینکه وقتی مسافرت میرم روزی 4-5 دفعه زنگ میزنه یا چیزای دیگه...  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد