ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این روزها انقدر سرم شلوغه که نمیفههم صبحم کی شب میشه.
دیروز انقدر از این طرف به اون طرف رفتم که دیگه نایی برام نمونده بود.تازه از ساعت ۶ بعدازظهر هم رفتم کلاس زبان تا ۹ شب و رسیدم خونه ساعت یک ربع به ده بود شام خوردیم و خوابیدیم.
دو روز در هفته باید برم کلاس زبان که خیلی خسته کننده میشه نه اینکه کلاسش بد باشه نه،اما وقتی که برای غذا درست کردن فرداش نداری و استراحتی که عملا اون روز نداری باعث میشه منتظر دو روز اخر هفته باشی تا کمی استراحت کنی.
ولی با تمام این شلوغی ها و خستگی ها باز هم اینها بهتر از بیکاری و هزار فکر و خیال و مریضیه که توی بیکاری به سراغت میاد
دیروز گوشیم نشون میداد که ده کیلومتر پیاده روی داشتم.باورم نمیشد.