parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

سرو سامون

اخر هفته مامان و ابجی ها اومدن و به داد من دست تنها رسیدن که اگه نمیومدن قطعا تموم نمیشد و من هنوز درگیر بودم البته که هنوز ریزه کاری ها همچنان باقی مونده.البته مامان دچار کمردرد شد و چون دیسک داره نتونست کاری کنه و استراحت میکرد البته که من هم ازش انتظاری دارم توی این سن و سال بخواد برای من هم انرژی بزاره.اما نگم براتون که خواهرهام واقعا زحمت کشیدن گاهی فکر میکنم شاید اگه اونها ازدواج کنن من نتونم ذره ای توی کارهاشون کمکشون کنم ولی کمک اونها بی دریغ بود.البته کلا دو روز بودن و صبح شنبه رفتن اما همین هم غنیمتی بود.بماند که همسر نگذاشت لذت ببرم و خستگی اون همه کار و استرس کشیدن ها توی تنم موند اما باید یاد بگیرم که این کش مکش هم جزیی از زندگیست و ناگزیر به تحملشون.

خیلی وقته که یک سری کارهای مورد علاقه و لازم رو انجام ندادم اما کم کم باید استارتش رو بزنم یکیش کتاب خوندن هست و دیگری رسیدگی به پوست و مو.به شدت دچار ریزش مو شدم .

راستی کسایی که بچه دارن و کارمند هم هستن مخصوصا تهران چه جوری به کاراشون میرسن ؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد