parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

خودم

تا حالا شده از دست خودتون عصبانی بشد

امروز بقدری از دست خودم و کارهام عصبانی بودم که اشکم دراومد.

از اینکه همه کارهاشون رو به من میسپارن و من هم برای انجام دادن هر کدومشون دلیل میارم برا خودم این یکی گناه داره تنهاست اون یکی نمیتونه و..........

این میشه که خودم له میشم زیر بار فشارش

کی میخام از این همه اخلاق های بد رها بشم کی میتونم کنترلشون کنم.اه

نظرات 5 + ارسال نظر
الهه شنبه 25 اردیبهشت 1400 ساعت 16:14

سلام اجی خوبی فردا اپم تونستی بهم سر بزن ممنونم

سلام به امید خدا چشم

غ ز ل دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 21:23

مامان خانومی تو پیامها برات رمز رو فرستادم

ممنون عزیزم،ببخشید چند روز درگیر بودم پیامت رو ندیدم،ممنون بابت رمز

الهه سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1400 ساعت 06:59

سلام اجی خوبی ممنونم سلامت باشی تو به من لطف داری همینطور خانواده و پدر خودت

amir پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1400 ساعت 19:29 http://mehrekhaterat.blog.ir/

سلام
ممنون از حضورتون در وبلاگم

+میدونی خانواده ما هم یه کوچولو داشت ولی خب ، خیلی نشد که کنارمون بمونه و رفت . جدا از تجربیاتی که توی این زندگی پس از زندگی (شبکه چهار) دیدم ، یه فیلمی هست به اسم " بهشت واقعی است " اونجا پسر کوچیک خانواده وقتی به کما میره و برمیگرده ، میگه که دیگه اعضای خانوادشو که عمرشون به دنیا نبود رو اونور دیده ، چی بگم اینجور تجربه ها خیلی سخته البته که کوچولو ها فرشته اند و جاشون تو بهشت هست و جاشون خوبه

سلام
خواهش میکنم منم از شما ممنونم
بله تجربه سختی بوده و هست.کوچولوها که قطعا فرشته اند و جاشون خوب .فقط نبودشون ما رو اذیت میکنه.
برای پدر و مادر اون کوچولوی شما هم صبر آرزو میکنم

الهه دوشنبه 6 اردیبهشت 1400 ساعت 23:46

سلام اجی خوبی ان شاءالله درست میشه همه چی میدونی اجی من همیشه ظرف های خونه رو میشورم دستامم خشک و حساسه ولی خیلی ارومم و طول میکشه البته با دستکش میسورم فکر کنم ۳ ماه پیش با دست شستم پدرم در اومد تا خوب شد یعنی سوزش داشت میسوخت اجی نمیگم کاش ظرف نمیشستم نه فقط میگم مثل مامان و ابجیم سریع میشستم تا انقدر اب و مایع مصرف نشه اوه نمیدونم چه ربطی داشت ولی خدا ببخشه منو که انقدر اب و مایع هدر میدم البته اجی مامانمم میشوره ولی دوست دارم خودشم بشورم ولی به مامانمم میگم بیا بشور مثلا وقتی دیر وقت باشه یا بابام جوراب بیاره و براش بسته بندی کنم اخه بابام حوراب بافه و جوراب میاره و بسته بندی میکنم و میبره با اینکه دستامم حساسه ولی گناه داره دلم نمیاد دلشو بشکونم دستکشم دارم ولی با دست راحتترم اوه چقدر حرف زدم ببخش نمیدونم چه ربطی داشت به پستت

سلام الهه تو چقدر خوبی.چه بی منت کار میکنی.
ان شاالله خانوادت همیشه سالم و سلامت باشن و پدر پر رزق و روزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد