parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

آغاز سفر

از ساعت تقریبا ۱۲ شب چهارشنبه ۱۷ اسفند که حرکت کردیم سمت فرودگاه امام سفرمون شروع شد.

ساعت ۴ پرواز داشتیم با یک توقف در ترکیه

اولش بیخوابی یکم اذیتمون کرد اما وقتی رسیدیم ترکیه کلی توی فرودگاه  گشتیم از مک دونالدساندویچ گرفتیم و خوردیم  و بیخوای یادمون رفت.

هنوز کمی استرس داشتم که گم نشیم مشکلی پیش نیاد و راحت به مقصد برسیم. دو سه ساعتی توی فرودگاه بودیم و دوباره پرواز بعدی رو سوار شدیم.ایرلاینی رو  گرفته بودیم که پذیرایی نداشت قیمت ها هم سربه فلک.مثلا قیمت یک چایی داخل هواپیما ۴ یورو بود چیزی حول و حوش ۲۴۰ هزار تومن...

اینم منوش

حدود ساعت ۲ به وقت ایتالیا رسیدیم بلونیا یکی از شهرهای ایتالیا و مقصد ما

چون سیم کارت و اینترنت نداشتم یک ساعتی داخل فرودگاه بودیم از اینترنت پر سرعت و بدون فیلترش استفاده کردیم تا هم اطلاع بدیم رسیدیم هم مسیریابی کنیم و بتونیم افلاین به خونه برسیم.چیزی که در وحله اول توجهمون رو جلب کرد دستشویی های کاملا هوشمند و تمیزش بود

شماره اتوبوس و مبدا رو پیدا کردیم و سوار شدیم وسایلمون یکم زیاد بود و جابجایش برامون سخت اما بالاخره سوار شدیم.

در مسیر راه کارخونه فراری رو هم دیدیم و حسرت اینکه چرا مردم کشورمون نمیتونن از این ماشین ها با قیمت واقعی استفاده کنن

کارخونه مازراتی هم در این شهر ایتالیا ست اما  توی هر خیابون ۱۰ تا ماشین  هم نمیبینید و دوچرخه وسیله نقلیه مهم این کشوره.

بعد از رسیدن به حول و حوش خونه دیگه نتونستیم پلاک رو پیدا کنیم مجبور شدیم گوشی رو روشن کنیم و تماس بگیریم.هزینه تماس هم دقیقه ای ۱۰ هزار تومن بود.

باید اول میرفتیم آژانس مسکن قرارداد خونه رو امضا میکردیم تا کلید میگرفتیم خوبی خونه این بود که مرکز شهر بود و چسبیده به آژانس.

خونه رو دیدیم قرارداد رو که قبلا ایمیل شده بود و خونده بودیم .به اندازه دو ماه اجاره صاحبخونه رهن گرفت یک ماه اجاره هم هزینه آژانس شد و اومدیم خونه.

اینم درد ورودی خونه خواهر

هم اتاقی بسیار خوبی داشت خیلی خیلی کمکمون کرد و بهمون اطلاعات داد .

این رو هم بگم که روز اولی که سوار اتوبوس شدیم از راننده پرسیدیم اول باید کارت بزنیم یا اخر،که فکر کنم خیلی زبان بلد نبود و گفت اخر ما هم موقع پیاده شدن زدیم.

فردای اون روز وقتی با هم اتاقی رفتیم بیرون فهمیدیم که حتما و حتما باید اولی که وارد اتوبوس میشی کارت بزنی چون مامورانی هستن که به صورت ناگهانی و رندوم وارد اتوبوس میشن و بلیط ها رو چک میکنن و درصورت نداشتن و نزدن بلیط ۷۵ یورو جریمه میکنن و اینطوری بود که خطر جریمه ۱۵۰ یورویی یا ۷ ،۸ میلیونی من و خواهر از بیخ گوشمون رد شد.

انقدر خسته و تشنه و گرسنه بودیم که حد نداشت ولی فقط چایی خوردیم و خوابیدیم با توجه به اینکه شب قبل درست نخوابیده بودیم و کلی ساک و چمدون رو جابجا کرده بودیم.

اما فردا صبح به وقت ایران از خواب بلند شدیم ایتالیا دو ساعت و نیم از ایران عقب تر هست اما ساعت بدن ما تا روز اخر با ایران کار میکرد

بعد از درست کردن صبحانه و خوردنش ساعت ۷ صبح زدیم بیرون.

یک ساعتی همون منطقه رو گشتیم یک شیرینی بسیار خوشمزه خریدیم و خوردیم و برگشتیم خونه تا با هم اتاقی ابجی خانم بریم بیرون و شهر رو به ما نشون بده.


اینم بگم که ساعت کار ادارات و تقریبا مغازه ها و مدرسه ها ۹ بود الی ۱ و بعدازظهر ۵ تا ۸ شب.از ساعت ۷ و نیم شهر به شدت رو به خاموشی میرفت و ساعت ۸ هیچ مغازه باز نبود حتی رستوران ها.

رفتیم بیرون و تمام مغازه ها و میدون اصلی شهر رو بهمون نشون داد.یک مرکز خرید هم رفتیم کمی وسایلی که نداشتیم و میوه خریدیم  ابجی خانم یک سیمکارت خرید فعال کرد با هزینه ۲۰ یورو اینترنت ۲۰۰ گیگ ماهانه و مکالمه نامحدود در ایتالیا با شارژ ماهیانه۱۰ یورو. که بعد از ۳ ماه شارژ کردن میتونی یک گوشی ایفون ۱۴ به صورت اقساط بگیری از اون اپراتور .به این صورت که حدود ۴۰۰ یورو پیش میدی و ماهیانه ۳۰ یورو تا دو سال و  برگشتیم خونه.


ناهار خوردیم و بعدازظهر دوباره رفتیم بیرون چند تا کلیسا رفتیم و همین مغازه هایی که همه چیشون برامون تازه و جذاب و دیدنی بود.


روز شنبه هم به گشت و گذار در شهر گذشت.قرار بود یکشنبه رو بریم ونیز

و شب بمونیم دوشنبه ظهر برگردیم چون خواهر ساعت ۴ و نیم با استادش قرار داشت.به صورت اینترنتی و با قیمت های مختلفی تونستیم بلیط اتوبوس بگیریم و رفتیم سمت ونیز

شهر جالبی بود و بسیار شلوغ پر از توریست هایی که از کشورهای مختلف اومده بودن.انقدر سرزنده و شلوغ بود که هوای سردش رو از یاد بردیم.

یک کشتی تفریحی هم داشت که جزیره های اطراف میبرد و بلیطش ۹ یورو بود اون رو هم گرفتیم و سوار شدیم و رفتیم جزیره های اطراف کمی توی جزیره دور زدیم ناهار خوردیم و تصمیم گرفتیم برگردیم بلونیا چون فقط سبک خونه ها توی اب جذاب بود و دیگه جاذبه دیگه ای نداشت.رزرو اتاق شب رو کنسل کردیم تاریخ بلیط رو عوض کردیم و برگشتیم بلونیا.



دوشنبه خواهر یکسری کار اداری و مالیاتی داشت که با هم رفتیم و انجام دادیم جالبه بدونید اول اقدام گرفتن کد مالیاتی بود.

و ساعت ۴ رفتیم دانشگاه.دانشگاهی بسیار قدیمی با فضای سبز زیاد بدون نگهبانی و حراستی که چک کنه کی میره کی میاد.

خواهر برای استادش پسته و زعفران گرفته بود که میگفت زعفرون رو نمیدونسته چیه!!!!!

کمی ازش در مورد جایی که اجاره کرده اینکه از کدوم شهر اومده پرسیده بود و به دو سه نفر دیگه معرفیش کرده بودن.میگفت پیش یکیشون که رفته طرف گفته سلاملیکم به فارسی!!!!

بعد از اون برگشتیم خونه چون خیلی خسته بودیم.تقریبا روزانه ۱۷ الی ۲۰ کیلومتر پیاده روی میکردییم.

برای سه شنبه تصمیم گرفتیم بازدیداز شهر میلان رو با فلورانس عوض کنیم که چقدر عاقلانه بود.

عاالی بود شهری تاریخی جذاب و شلوغ.موزه های بزرگ و قدیمی و میدان هایی دیدنی.

ظهر هم پیتزای ایتالیایی خوردیم که خیلی دوست نداشتیم اصلا چیز خاصی توش نبود سس و پنیر بود با چند تا قارچ.


سبک پیتزای پر ملات ایرانی ها شبیه امریکایی ها هست.

زمانمون زیاد نبود و باید برمیگشتیم اما به نظرم دو سه روز هم  جا داشت بمونیم.

همه این شهر ها به فاصله یکی دوساعت از بلونیا بود و این خودش خوب بود.برگشتیم باز هم خسته و کوفته و خوابیدیم.

چهارشنبه روز اخر سفر من بود و خواهر باید میرفت دانشگاه.با هم اتاقی خوبش رفتیم بیرون.کمی خریدهای اخر رو کردیم برای خواهر هم وسیله گرفتم که نخواد به این زودی ها بیاد بیرون .هم اتاقی هم چند تا وسیله گرفت که من برای نامزدش بیارم و من هم با کمال میل قبول کردم.در قبال راهنماییی ها و کمک هاش کمترین کاری بود که میشد کرد.

تقریبا سه بعدازظهر برگشتیم خونه و شروع به جمع کردن وسایل کردم.بار و بندیل رو بستم که فرداش عازم بشم.خواهر هم حدود ۷ شب بود که برگشت.روزهای سختش شروع شده بود جزوایی ۴۰۰ صفحه ای استاد داده بود که بخونه اونم به انگلیسی.

فردا صبح خواهر هم همراه من اومد فرودگاه. و یکی دو ساعت بود و رفت دنبال کاراش.

من هم ۱ و نیم به وقت اونجا سوار هواپیما شدم ۶ رسیدم ترکیه کمی گشت و گذار کردم توی فرودگاه و ۱۲ شب هواپیما به سمت ایران.

همسر جان با اینکه سرما خورده بود و حالش خیلی خوب نبود اما اومد دنبالم و اینطوری سفری پر از تجربه به پایان رسید.






نظرات 6 + ارسال نظر
مرضیه شنبه 16 اردیبهشت 1402 ساعت 17:17 http://Fear-hope.blogsky.com

سفرنامت عالی بود عزیزم. من تازه خوندم.مدتها بود ازت بی‌خبر بودم، خوشحالم که به نظر خوبی

مرسی مرضیه جان با اینکه میدونم خیلی شلوغی ولی بهم سر زدی.
راستش من همیشه میخونمت ولی تنبلم بابت کامنت دادن

آرزو پنج‌شنبه 31 فروردین 1402 ساعت 22:52 http://reymond.blogfa.com

سلام
ساعات کارشون مثل ساعت کار پاساژهاست تو شهر ماهمیشه فک میکردم اونوریا بیشتر کار میکنند

سلام اره کلا اروپا خیلی زود تعطیل میکنن،تازه شنیدم هلند ساعت ۵ بعدازظهر همه جا تعطیل میشه

monparnass سه‌شنبه 8 فروردین 1402 ساعت 14:24 http://monparnass.blogsky.com

" یکی از ارزوهام اینه که با دوچرخه برم سرکار بدون هیچ نگاه اضافی."
طرفهای ما که شرطش فقط پوشیدن لباسهای منناسب چه از لحاظ فرم و سایز و چه از لحاظ رنگه
بجز این مساله ای نداره
و کسی توجه خاصی نمی کنه
اما
اونهایی که با سر و وضع مهمونی یا عروسی روی دوچرخه
می شینن چه انتظاری از دیگران دارن؟
من دیده ام که حتی توجه خانومها رو هم جلب می کنن
چه برسه به ...



"باید فقط بیرون از خونه بود توی این هوا .اخ که چقدر همه چی دلچسبه "
دقیقا
من هم بعضی صبح ها که می خوام برم بیرون اولش دو دلم
ولی
وقتی پنجره رو باز می کنم و هوای تمیز و خنک صبح به صورتم می خوره و صدای جیک و جیک گنجشک ها رو می شنوم دیگه تامل موندن تو خونه رو ندارم !!!

چرا تو نباید بتونی قبل از رفتن سر کار
یه قدمی اطراف خونه بزنی ؟
الان از ساعت شش به بعد هوا کاملا روشنه
یه مسیری رو یه ربع برو و یه ربع برگرد
یه دوش سرعتی بگیر و .... والسلام !!!
از این راحت تر ؟

فقط احتمالا شب باید یه کم زودتر بخوابی
یه بار که صبح زود پیاده روی کنی
هوای بدون دود اگزوز تنفس کنی
و
صدای پرنده ها رو بشنوی
مطمئن باش دیگه پیاده روی قبل از رفتن سر کار رو در
این فصل رو از دست نمیدی .
یه بار امتحان کن ضرر نداره

سرکار که خوب لباس فرم داره و مدل خاصی نیست اما باید انقدر عادی بشه که نگران نگاه مدیر و فلان همکار نباشی.
تهران هم داشت فرهنگش همگانی میشد مخصوصا با اون دوچرخه های که در ایستگاه های مختلف به صورت رایگان گذاشته بودن اما میدونی چی شد یهویی همشون جمع شد. دلیلش :استفاده بیشتر خانمها نسبت به اقایون.
بهار گر از انرژیه
پیاده روی اول صبح رو هیچ وقت امتحان نکردم تا حالا 6 الی 6:30 بیدارم اما اهل ورزش صبحگاهی نبودم هیچ وقت.البته پیاده روی با توجه به استفاده از حمل و نقل عمومی بخشی از روتین هر روز ماست

الهه یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 21:36

سلام اجی خوبی خداروشکر که بهت خوش گذشته خسته نباشی خدا قوت اجی

سلام ممنون عزیزم تجربه جالبی بود

monparnass یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 15:15 http://monparnass.blogsky.com

"راستی قسمت دوچرخه اش جالب نبود... چون کل روز در حال دوچرخه سواری بودی "
موافقم اساسی !!!
معتقدم لذتی که در فشردن پدال گاز هست در رکاب زدن نیست !!!
این رکاب زدن من یه کار اجباریه برای نرمال کردن همه پارامترها در نتایج آزمایشیه که هر شش ماه یکبار می دم
و
اون خروس خون رفتن هم ناشی از شاغل بودن و فرار از ترافیکه و تصادف !!!
وگرنه
وگرنه منو چه به توی تاریکی رفتن و رکاب زدن ؟
من که مثل آدم، هفته ای سه روز ، توی ساعات عادی ، می رم سالن و پینگ پنگ بازی می کنم
اما
اون سالن رفتن اثر کمی روی آزمایشاتم داره
رکاب زدن برام معجزه کرده
البته طی دو سال و اون هم تقریبا هر روز




پ.ن :
ولی انصافا
توی این فصل
هوا
حوالی طلوع آفتاب
خیلی خیلی دلچسبه و حیفه آدم توی خونه باشه
باید به هر طریق بیرون بود و از سکوت و هوای عالی بهار استفاده کرد
چه بصورت دوچرخه سواری
و چه بصورت پیاده روی
اما
نه با ماشین !!!!

ولی به نظر من لذتش کمتر از پینگ پنگ نباید باشه ما که امتحان نکردیم ولی اگر خدا قسمت کنه یکی از ارزوهام اینه که با دوچرخه برم سرکار بدون هیچ نگاه اضافی.
پ. ن چقدر درست گفتی باید فقط بیرون از خونه بود توی این هوا .اخ که چقدر همه چی دلچسبه

monparnass یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 12:50 http://monparnass.blogsky.com

خیلی خوب ماجراهای سفرت رو نوشتی
خسته نباشی
برای من اون قسمت پیتزاش جالب بود
چون من هم پیتزا رو با نون نرم و کلفت
و پر ملات دوست دارم
نه این مدل نازک و لاغر مردنی ایتالیایی !!!!


پ.ن :
هم خونه ای خواهرت ایرانیه مگه که نامزدش هم توی ایرانه ؟

ممنون چند روز بود نوشته بودم عکسها رو نمیشد اپلود کرد به همین خاطر با تاخیر شد
همون پر ملات خودمون خوشمزه تره به قول خواهر این پیتزا مزه املت میداد
پ.ن بله ایرانیه
راستی قسمت دوچرخه اش جالب نبود اگر سبک زندگیمون اینطوری بود دیگه مجبور نبودی صبح خروس خون بزنی بیرون برای دوچرخه سواری.چون کل روز در حال دوچرخه سواری بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد