parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

parvazeyekfereshte

پرواز یک فرشته

ذهن ناارام

دیشب موقع خواب چند بار با ترس از خواب پریدم نمیدونم تجربش رو دارین یا نه مثلا وقتی تو خواب

میخورین زمین یا از بلندی میوفتین دقیقا همون حالت چندین بار در ابتدای خوابیدن

تا جایی که همسری گفت چیه چی شده؟ دلیل اولش مربوط میشه به قضیه این اتش نشان ها و اینکه

کلیپ هایی در یو تیوپ دیدم که نشون میداد میتونست حداقل چند نفر از اون اتش نشان ها زنده باشن

ولی ....

دلیل دومش هم مربوط میشه به یاد اوری خاطرات دوسال پیش در این روزها.....بستری .درد

رنج ..بیماری..ناامیدی که همزمان با تمیز کردن اتاق دختر کوچولو به صورت اساسی خیلی خاطرات

دوباره تکون خوردن

به هر حال میگذرن این روزها

 

اما کلاس زبان همچنان فشرده ادامه دارد و یکی از شادترین کلاسهایی هست که تا حالا رفتم .نمیدونم

شاید برای من شادی معنی تازه ایی پیدا کرده و همسری هم هر روز تنها توی خونه هست این یکم

اذیت کننده هست هر چند که با معرفت تر از اونی هست که حرفی بزنه اما من ته دلم ناراحتم.

تاخیر

چند روزی بود که مهمون همیشگی دیر کرده بود.همیشه به موقع میومد ولی این ماه....

تا جایی که من رو وسوسه کرد که از بی بی چک استفاده کنم.برای دومین بار در طول زندگی مشترک

حس های عجیبی داشتم واقعا عجیب و غریب و متضاد..

حس شادی از اینکه اگه مثبت بشه و همزمان احساس غم و اندوه از اینکه هیچ قدمی برای سلامتی فرزندم برنداشتیم

حس اضطراب و شروع دغدغه های جدید و پر تنش و خیلی حس های دیگه

اما جواب تست منفی  شد ​و یک جورایی خیالم راحت هر چند که 95 درصد مطمئن بودم منفی ست اما دوست داشتم امتحانش کنم یواشکی و بدون اینکه به همسری چیزی بگم.بعد از اون هم همه چی به روال قبل برگشت

 
اما امتحان و داشتن این همه احساس مختلف برام عجیب بود هر چند که از مثبت شدنش هم نمیتونستم خوشحال بشم
 
زندگی به روال سابق ادامه دارد

درست است عایا؟

شماها قبول دارین که یک نفر بعد از فوتش ممکنه در قالب چیزهای دیگه مثل پرنده و یا هر چیز دیگری به

اون خونه سر بزنه؟؟؟

ممنون میشم اگه نظراتتون رو بگین 

 
بعدا نوشت:چند روزی بود یک بچه گربه پشت در آپارتمانمون مینشست و وقتی ما در رو باز میکردیم
 
اروم نشسته بود بدون اینکه فرار کنه و یا بترسه.جالب اینجاست که همسرم بغلش کرد و از ساختمان
 
بردش بیرون اما باز هم برگشت.اپارتمان ما طبقه پنجم هست و پشت بام ما به جایی راه ندارد یعنی
باید از حیاط اومده باشه و 5 طبقه رو از پله.
 
 
سریال لاست رو چند روزی هست که شروع کردیم به دیدن .چند شب پیش تو یکی از قسمتهاش
 
درباره این موضوع صحبت کرد جالب بود که اونها هم به این موضوع اعتقاد داشتن!!!!!!!

اخلاقیجات

از جمله اخلاق های خیلی خوب همسری در زمان قهر اینه که سلام و خداحافظ  و حتی تشکر بابت غذا

رو ترک نمیکنه و در اکثر مواقع از اداره تلفن هم میزنه.اما بدترین اخلاقش اینه که پیش قدم نمیشه و

تقریبا همیشه من باید پیش قدم بشم البته که زود آشتی میکنه ولی خبری از ناز کشیدن من نیست حتی

در مواردی که تقصیر کار اون باشه

اصفهان

بالاخره رفتیم اصفهان علی رغم سنگ اندازی های جناب همسر

جمعه صبح راه افتادیم و بعداز ظهر رسیدیم.برای شنبه نوبت دکتر گرفته بودم جمعه شب رفتیم منزل یکی از دوستهای قدیمی همسر که شام دعوت کرده بود .بعد از شام برگشتیم به سوئتی که گرفته بودیم

شنبه هم راهی دکتر شدیم.دکتر نسبتا خوبی بود چند تا ژن رو نوشت که باید بررسی بشه حدود 4 الی 5 تا با قیمت 4میلیون و ششصد

که اگر ژن  معیوب ما داخل اینها بود که مشکل حل شده هست و اگر نبود سر جای اولیم

طبق معمول این چند وقت باز هم جناب همسر تشخیص دادن که خوب نیست اینقدر پول بدیم و سه چهار ماه علاف بشیم برای 4 تا ژن. این طور شد که علی رغم تمام تلاش من برای راضی کردنش دست از پا درازتر برگشتیم

هرچند که تمام طول راه برگشت رو گریه کردم.اما الان ارومم خدا رو شکر و سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم و فعلا برای چند ماهی دست نگه دارم حداقل تا بعد از عید

این بار با خیلی امید و ارزو رفتم دعای خیلی ها پشت سرم بود اما باز هم خدا......

مادرشوهرم هم خیلی سعی کرد همسر رو راضی کنه اما نشد .

ممنون از همه دوستانی که همیشه برام دعاهای خوب کردنمحبت

پی نوشت: مامانم یکی دو شب پیش خواب دیده بود خیلی دارم گریه میکنم وقتی بهش گفتم داریم میریم اصفهان خیلی خوشحال شد برام ختم قران گرفت و گفت که این خواب رو دیده ان شاالله که خوشحالی

مامان خوابت راست بود