-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 خرداد 1398 16:30
خلاصه که ما کلید رو تحویل گرفتیم و روز بعد همسر جان تشریف اوردن.خیلی روزهای بدی بود مخصوصا اینکه در قدم اول با ادم ها و رفتارهای درستی روبرو نشده بودیم و خیلی ناامید شده بودم .دوست داشتم همه چی رو ول کنم و دوباره برگردم خونه خودم کرمان. بعد از سالها خونه داشتن دوباره برگشتم به روزهای مستاجری. به خونه ای که حدود سی متر...
-
جابجایی قسمت 1
جمعه 10 خرداد 1398 10:45
سلام حدود یک ماه و نیم شد نیومدم بنویسم نه اینکه اتفاقی نیوفتاده باشه برعکس پر از خبرم و پر از اتفاق بعد از اینکه داداش جان رو اوردیم تهران چند روزی خونه عمه ام بودیم البته خونش خالیه و خودشون تهران زندگی نمیکنن و فقط برای اینکه تهران جایی رو داشته باشن یک خونه مبله خریدن.بعد از حدود 5-6 روز همسر هم رفت ماموریت...
-
عیدی نیمه شعبان
یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 06:41
به برادر جان گفته بودن که از چهارشنبه هفته قبل تا دوشنبه یک روز بعد از تعطیلی وقت تقسیم کردنتونه و خودشون قطعا نمیدونستن کی هست هر روز که مامان بهش زنک میزد میگفت نه امروز نبوده و وقتی جمعه بهش زنگ زدیم گفت به احتمال زیاد دوشنبه مشخص میشه که باقی سربازی کجا افتاده و از جمعه ظهر رفته بود نگهبانی روز شنبه ظهر ساعتای سه...
-
سال جدید
سهشنبه 27 فروردین 1398 15:40
سلام دوستان سال نو همگی مبارک روزهاتون به زیبایی بهار اخ که چقدر گذشته و من هیچی ننوشتم حالا باید از کجا شروع کنم دقیقا؟ امسال عید سال متفاوتی بود سالی بود که چون توی شهر غربت بودیم دو تایی نه جایی عید دیدنی رفتیم و نه مهمونی نه شیرینی گرفتیم و نه اجیل هفته اول عید یک مسافرت به ترکیه داشتیم که عالی بود و پراز تجربه...
-
اخرین پست سال 97
پنجشنبه 23 اسفند 1397 14:41
خوب دوستان عزیز سلام تقریبا دو هفته ای هست که از کرمان زدیم بیرون.اومدیم شمال غرب کشور و همسر اینجا مشغول کاره پروژه ای هست و تموم که بشه معلوم نیست پروژه بعدی کی و کجا باشه.یکم حس اروارگی داریم در کنار تجربه در یک شهر جدید... هفته بعد هم دوشنبه یک مسافرت یک هفته ای میریم و برمیگردیم. پنج شنبه اول فروردین هم سالگرد...
-
تشکر
دوشنبه 13 اسفند 1397 10:48
ممنوننم برای نفس حق همه کسانی که در پست قبل پیام گذاشتن و یا گذشتن و دعایی کردن. به لطف خدا و دعای شما دوستان تمام ازمایشات و ام ار ای و سونوی گردن و.... جوابشون خوب بوده...فقط هنوز اون حالت تهوع و سرگیجه پدر برطرف نشده. این چند روز پر از استرس و تنش بود برام.امیدوارم که نصیب هیچ کس نشه و فقط شادی و سلامتی شریک همه...
-
پدر
جمعه 10 اسفند 1397 07:49
چند روزی بود که میدونستم بابام سرماخورده و میگفتند بهتر شده اما حالا که اومدم پیششون فهمیدم بابا سرگیجه و حالت تهوع داره دوراهی دکتر قلب و ازمایش و اکو هست لطفا لطفا براش دعا کنید خدایا من دیگه طاقت ندارم کمکمون کن برادر هم رفته و غصه اون هم مزید بر علت شده
-
مهندس
یکشنبه 5 اسفند 1397 08:17
به همسر جان اس دادم "سلام اقای مهندس روزتون مبارک" جواب داده "سلام خانوم مهندس روز شما هم مبارک" رشته من مهندسی نیست و به واسطه خانوم اقای مهندس بودن همسر این رو نوشته..خخخخ
-
سخت ترین بخش
پنجشنبه 2 اسفند 1397 13:55
خوب امروز سخت ترین بخش خونه تکونی بود اتاق دخترک بعد از چهار سال(امسال 1 فروردین چهار سال میشه) امسال با میل خودم و با دستهای خودم تمام وسایلش رو جمع کردم همه رو بسته بندی کردم داخل پلاستیک گذاشتیم و شستنی ها رو شستم تا اونها رو هم جمع کنم گرچه تخت و کمد لباسش هست اما کمد اسباب بازیهاش جاش رو داد به کتابهای من و همسر...
-
خانواده عجیب
سهشنبه 30 بهمن 1397 15:44
همسر یک همکاری داره که باهاشون رفت وامد خانوادگی داریم.خانواده ای بسیار عجیب.البته پدر خانواده تحصیل کرده و بسیار همه چیز دان هست اما امان از بقیه اعضا.... پسر خانواده بعد از گذشت 3 سال از لپ تاپ خریدن دوباره درخواست لپ تاپ 12 میلیونی داده.. دختر خانواده همش درخواست تولد گرفتن در فلان رستوران..رفتن به فلان کشور و خرید...
-
تا الان
سهشنبه 30 بهمن 1397 15:38
دو سه روزی شلوغی رو میگذرونم صبح ها 7 صبح همسر رو میرسونم و خودم میرم دنبال کارهای فک رهن و تسویه حساب و کارهای بانکی و....بالاخره وام مسکن خونمون تموم شد و رسما داره سندش ازاد میشه بعد از چندین سال معمولا تا ساعت 1 و 2 طول میکشه و بعد هم بدو بدو ناهار درست کردن و دوباره دنبال همسر رفتن خونمون هم کاملا بهم ریخته...
-
همسایه بد
چهارشنبه 24 بهمن 1397 08:26
از زمانی که این خونه رو خریدیم چند سالی میگذره و توی این چند سال تمام واحدها خود صاحبخانه زندگی میکرده و کلا مجتمع اروم و ساکتی بود با اینکه دو سه واحدی بچه داشتن اما هیچ وقت خبری از سرو صدا و بازی توی حیاط نبود و اصلا مشخص نبود که هشت واحد هستیم اما امان از روزی که یکی از واحدها فروخته شد و صاحبخونه جدید مستاجر اورد....
-
تنبیه
یکشنبه 21 بهمن 1397 10:30
این دو سه روز تعطیلی یک روز که خونه برادرشوهر دعوت بودیم ساعت 11 رفتیم و تا 7 بعدازظهر اونجا بودیم پانتومیم بازی کردیم کلی خندیدیم و خوش گذشت .دیروز هم هوا اینجا خیلی خوب شده بود و بعدازظهر تصمیم گرفتیم بریم پارک یکم تنیس بازی کنیم.یکم بازی کردیم و یکم هم دور پارک قدم زدیم موقع برگشت یک دکتر روانشناسی رو دیدیم که هم...
-
ما هستیم
چهارشنبه 17 بهمن 1397 09:08
این روزا در واقع با دور تند برای من داره میگذره اول بهمن رفتم و دوسه روزی همسر اومد و پانزدهم بهمن برگشتیم عملا یعنی هیچی از گذر بهمن نفهمیدم.همیشه خونه تکونی من از بهمن شروع میشد اما امسال هنوز شروع نشده.البته دلیل دیگه ای هم داره.همسر داره تغییراتی توی شغلش میده و از اول اسفند به احتمال زیاد دیگه نره سر شغل قبلی و...
-
فردا
شنبه 29 دی 1397 13:38
دارم میرم پیش خانواده فردا بلیط دارم و تنهایی میرم.اون طرفا هم هوا اونقدر سرد شده که فکر نکنم بشه از خونه بیام بیرون